بامدادخبر:
خانوادههای ۵ زندانی سیاسی محکوم به اعدام در مصاحبه با «روز» نسبت به وضعیت آنان ابراز نگرانی کردند و از مردم ایران و سازمانهای بین المللی خواستند نسبت به اعدام زندانیان سیاسی بیتفاوت نباشند.
خانوادههای زینب جلالیان، حبیب الله گلپریپور، زانیار مرادی، محسن و احمد دانش پورمقدم به روز گفتند «فرزندان آنها نه با خدا دشمنی کردهاند که محارب باشند و نه اسلحه به دست گرفتهاند». آنها از مسئولان خواستند که با نقض احکام اعدام این زندانیان سیاسی، آنها را به زندگی بازگردانند.
همزمان خانواده حسین خضری به «روز» گفتند که همچنان از سرنوشت او بیخبر هستند و با اینکه در رسانهها خبر اعدام او منتشر شده اما پی گیریهای آنها تاکنون هیچ پاسخی به همراه نداشته است.
با شتاب گرفتن اعدام زندانیان سیاسی طی هفتههای اخیر در ایران، افکار عمومی و خانوادههای زندانیان به شدت نگران سرنوشت زندانیانی هستند که با حکم اعدام در زندانها به سر میبرند.
علی صارمی و علی اکبر سیادت، دو زندانی سیاسی بودند که دو هفته پیش و در بیخبری مطلق اعدام شدند. حکم اعدام آنها به خانوادهها و وکلایشان ابلاغ نشده بود. سه روز پیش نیز رسانههای حکومتی از اعدام یک زندانی سیاسی در ارومیه خبر دادند. هرچند آنها نامی از این زندانی نبردند اما برخی رسانهها از «حسین خضری» زندانی سیاسی کرد در این زمینه نام بردند.
اما با گذشت سه روز، خانواده آقای خضری همچنان در بیخبری از وضعیت و سرنوشت او به سر میبرند و عثمان خضری به «روز» میگوید: هیچ جوابی به ما نمیدهند، نه میدانیم حسین کجاست و نه میدانیم کسی که اعدام شد حسین هست؛ مثل شما میشنویم و در رسانهها میخوانیم اما هیچ کسی جوابگو نیست.
آقای مجتوی، وکیل حسین خضری نیز در تماس خبرنگار روز از سرنوشت موکلش ابراز بیاطلاعی میکندو میگوید هیچ خبری را نمیتواند تایید کند.
پرونده زینب جلالیان، محسن دانشپور مقدم و احمد دانشپور مقدم در کمیسیون عفو
پرونده زینب جلالیان، فعال کردی که محکوم به اعدام شده در کمیسیون عفو و بخشودگی است و علی جلالیان پدر او به «روز» میگوید: زینب در زندان کرمانشاه است. او روز یکشنبه زنگ زد و گفت باید برای گرفتن کارت ملی برای او اقدام کنیم چون کارت ملی ندارد و برای پروندهاش در کمیسیون عفو و بخشودگی، این کارت لازم است.
آقای جلالیان وضعیت روحی فرزندش را خوب توصیف میکند و میگوید: زینب خیلی امیدوار است که کمیسیون عفو، به او جواب مثبت دهد ما هم امیدواریم که دخترم را عفو کنند و او به زندگی برگردد.
پدر زینب جلالیان میگوید که دو ماه پیش دخترش را ملاقات کرده: راه دور و تا کرمانشاه ۱۵ ساعت راه است؛ من با این سرما و مریضی، نتوانستهام این دو ماه به ملاقات او بروم اما زینب همیشه تماس میگیرد و صحبت میکنیم.
زینب جلالیان، از سال ۸۶ در زندان به سر میبرد. او به اتهام خروج غیر قانونی از کشور به یک سال حبس تعزیری و به اتهام محاربه به اعدام محکوم شده است.
آقای جلالیان تاکید میکند که دخترش نه اسلحهای داشته و نه با خدا دشمنی کرده است و محارب نیست. او میگوید: از مسئولان میخواهم زینب را آزاد کنند و بگذارند به خانهاش برگردد.
محمد شریف، وکیل زینب جلالیان نیز به «روز» میگوید: پرونده در کمیسیون عفو و بخشودگی است اما تاکنون هیچ نتیجهای نداشته و در واقع جز پی گیری هیچ کاری از دست ما ساخته نیست.
آقای شریف میافزاید: ما واقعا امیدواریم که این کمیسیون تصمیمی بگیرد که زینب زنده بماند. تاکنون یکبار به خود او گفتهاند که عفو شده و بعد مجددا گفتهاند که اعدامش تایید شده. اما اخیرا باز به صورت شفاهی به زینب گفتهاند که حکم اعدامش نقض شده و ما واقعا امیدواریم پی گیریهایمان نتیجه دهد و زینب زنده بماند.
محمد شریف درباره وضعیت دو موکل دیگرش، محسن و احمد دانشپور مقدم نیز به «روز» میگوید: پرونده این پدر و پسر نیز در کمیسیون عفو و بخشودگی است و تاکنون هیچ خبری نشده اما با توجه به اعدامهای اخیر، وضعیت فعلی خیلی نگران کننده است؛ یعنی مرحله قضایی نیست که بگوییم در فلان مرحله است و فلان کار را میتوان کرد و... زمان مشخصی هم ندارد که بگوییم در ظرف فلان زمان کمیسیون جواب میدهد. همچنان منتظریم و البته امیدوار که این انسانها زنده بمانند.
میثم دانشپور مقدم، فرزند محسن دانشپور مقدم و برادر احمد دانشپور مقدم به «روز» میگوید که پدر و برادرش همچنان در خطر اعدام قرار دارند.
آقای دانشپور مقدم میافزاید: حکم اعدام مادرم به ۱۵ سال حبس تعزیری در زندان رجایی شهر تبدیل شد و او در زندان رجایی شهر به سر میبرد اما پدر و برادرم همچنان، حکم اعدام دارند و از زمانی که دادستان تهران اعلام کرد پدر و برادرم تقاضای عفو کردهاند تاکنون هیچ خبری به ما و خودشان داده نشده است.
او میگوید که بارها برای دیدار با دادستان تهران اقدام کرده اما هیچ یک از پی گیریهایش نتیجهای نداشته است.
او توضیح میدهد: پدر و برادرم در بند ۳۵۰ زندان اوین هستند. ماههاست تلفنهای آنها قطع شده ولی ملاقات داریم و نگران پدرم هستم که بیمار است. او ۷۰ ساله است ومشکل گرفتگی عروق قلب دارد؛ کمر درد و زانو درد امان او را بریده و حتی نمیتواند راه برود. فشار خون و چربی بالا و افسردگی شدید هم دارد. بیرون که بود هر روز یک کیسه دارو مصرف میکرد، اکنون در زندان وضعیتش بدتر شده است. از طرفی برادرم به گفته پزشک زندان غلظت خون بسیار بالایی پیدا کرده و احتمال سکتهاش خیلی بالا است. همه اینها را در نظر بگیرید بلاتکلیفی و زیر حکم اعدام بودن هم واقعا از نظر روحی شکننده است.
او وضعیت جسمی و روحی مادرش را نیز بسیار نگران کننده میخواند و میگوید: مادرم بیماری روماتیسم مفصلی دارد. او ۵۵ سال دارد و به شدت شکسته شده و فشار خون بالا دارد.
آقای دانشپور مقدم میگوید: ما یک پایمان زندان رجایی شهر است، یک پایمان زندان اوین. واقعا نگران مادرم از طرفی و نگران سرنوشت و وضعیت پدر و مادرم از طرف دیگر هستیم و متاسفانه انگار از سوی همه هم فراموش شدهایم. نه کسی خبری از پدر و مادر و برادرم میگیرد و نه کسانی که قبلا پی گیر بودند حالی میپرسند. گاهی احساس میکنیم واقعا همه فراموش کردهاند و برای کسی فرقی نمیکند آنها اعدام شوند.
او سپس از رسانهها و سازمانهای بین المللی میخواهد که پی گیر وضعیت زندانیانی که محکوم به اعدام شدهاند باشند.
میثم دانشپور مقدم پیشتر به روز گفته بود که یکی از برادرانش عضو سازمان مجاهدین خلق است و مطهره بهرامی در سفری به عراق با فرزند خود دیدار کرده بود؛ همین مساله مبنای بازداشت و صدور حکم اعدام برای این ۳ نفر قرار گرفت اما حکم مطهره بهرامی، مادر میثم دانشپور مقدم در دادگاه تجدید نظر نقض و تبدیل به ۱۵ سال حبس در تبعید در زندان رجایی شهر شد اما حکم اعدام محسن و احمد دانشپور مقدم تایید شد.
اعضای این خانواده روز عاشورای سال گذشته به اتفاق دو تن از بستگانشان و در منزل خود بازداشت شده بودند. هادی قائمی و ریحانه حاج ابراهیم، بستگان این خانواده نیز به اعدام محکوم شده بودند که دادگاه تجدید نظر حکم اعدام آنها را نقض و تبدیل به حبس کرد.
حبیب الله گلپریپور در انفرادی و اعتصاب غذا
مادر حبیبالله گلپریپور، زندانی سیاسی کرد که حکم اعداماش توسط دیوان عالی کشور تایید شده است در مصاحبه با روز از اعتصاب غذای فرزندش خبر داد.
کلثوم تاری مرادی، مادر حبیب الله گلپریپور که روز یکشنبه برای ملاقات فرزندش مراجعه کرده اما موفق به ملاقات نشده به «روز» میگوید: دو هفته پیش حبیب را دیدم حالش زیاد خوب نبود و گفت که اعتصاب غذا کرده است. تا روز یکشنبه هم هیچ خبری از او نداشتم هیچ تماسی با ما نگرفت و روز یکشنبه که برای ملاقات رفتم گفتند در انفرادی است و اجازه ملاقات ندارد.
خانم تاری مرادی میافزاید: خواهش کردم بگذارید پسرم را ببینم نگران او هستم؛ بعد گفتند بیا تلفنی با او حرف بزن زنگ زدند اما بعد به من گفتند باید فارسی حرف بزنی من هم که فارسی زیاد نمیدانم گفتم فارسی زیاد بلد نیستم. آنها هم گوشی را گذاشتند و گفتند حق نداری کردی حرف بزنی، هر موقع توانستی فارسی حرف بزنی بیا صحبت کن.
مادر حبیب الله گلپریپور در حالی که گریه میکند میگوید: بچه مرا با کتاب گرفتهاند چرا باید چنین حکمی بدهند؟ او نه کسی را کشته نه مواد داشته و نه جنایتی کرده یعنی چی که با خدا دشمن بوده. این است دیگر؟ محارب یعنی دشمن خدا؟ آخر این انصاف نیست.
خلیل بهرامیان، وکیل حبیب الله گلپریپور نیز به «روز» میگوید که خبر اعتصاب غذای موکلش را از خانواده او شنیده و هنوز موفق به سفر به ارومیه و ملاقات با موکلش نشده است و نمیداند به چه دلیلی او دست به اعتصاب غذا زده است.
از آقای بهرامیان درباره آخرین وضعیت پرونده موکلش میپرسم؛ میگوید: من به عنوان وکیل حبیب درخواست عفو کرده بودم و خود حبیب نیز درخواست عفو کرد. قرار بود پرونده به کمیسیون عفو و بخشودگی فرستاده شود اما نرفت. گویا وکیل دیگر پرونده که از ابتدا، وکیل حبیب بوده نظرش این بوده که پرونده فعلا به کمیسیون عفو نرود. نمیدانم بر چه مبنایی چنین نظری داشته قطعا با سو نیت نبوده و ایشان از وکلای ماده ۱۸۷ در ارومیه هستند و اصرار داشتند که پرونده به کمیسیون عفو نرود تا ببینیم چه وضعیتی پیش میآید. خواهر حبیب که به من زنگ زد، گفتم حکم حبیب در اجرای احکام است و باید به کمیسیون عفو برود و این تنها راه است و باید از همه راههای قانونی برای نجات جان او بهره بگیریم. اکنون نیز در تلاش هستیم این پرونده را هر چه سریعتر به کمیسیون بفرستیم.
زانیار مرادی، ۱۸ ماه ممنوع التلفن و ۱۰ ماه ممنوع الملاقات
پدر زانیار مرادی، زندانی سیاسی که به اعدام در ملا عام محکوم شده نیز در مصاحبه با «روز» از مجامع بین المللی میخواهد جلو اعدامهای سیاسی را در ایران بگیرند.
زانیار مرادی به اتفاق لقمان مرادی، متهم به دست داشتن در ترورسعدی، پسر امام جمعه مریوان همراه دو پسر جوان دیگر به نام هادی و عبداللـه در تیر ماه ۸۸ و محکوم به اعدام شده است.
پرونده او اکنون در مرحله تجدید نظر است اما او و لقمان مرادی، هم پروندهای او روز گذشته با انتشار نامهای خطاب به مردم اعلام کردند که تمام اعترافاتشان زیر شکنجه بوده. زانیار مرادی نوشته است: «مردم، ما بیگناه هستیم و قربانی شکنجههای بیرحمانه و غیر انسانی وزارت اطلاعات سنندج هستیم و دستی در این کار نداریم و به شدت تمام اتهامهایی که به ما زدند را تکذیب میکنیم و از تمام مردم دنیا بخصوص دبیر کل سازمان ملل، حقوق بشر، عفو بین الملل، کمیته ضد شکنجه و دیگر سازمانهای ذیربط تقاضای کمک داریم».
اکنون اقبال مرادی، پدر این زندانی محکوم به اعدام که ساکن کردستان عراق است درباره آخرین وضعیت فرزندش به «روز» میگوید: طی ۱۸ ماهی که فرزندم بازداشت است تنها دو بار آن هم ده ماه پیش پدر و مادر من موفق به ملاقات با او شدهاند از نظر روحی به شدت ویران بوده و بعد از آن هم تاکنون هیچ خبری از وضعیتاش نداشتیم تا اینکه حکم اعدامش را رسانهها اعلام کردند.
آقای مرادی میافزاید: نه اجازه تماس تلفنی با خانواده را به پسرم میدهند و نه ملاقات میدهند. خواهرم چندین بار مراجعه کرده و به او گفتهاند که این مساله امنیتی است و باید از آقای صلواتی، قاضی پرونده نامه بیاورید که چنین چیزی هم امکان پذیر نیست. اکنون هم که رنج نامهاش منتشر شده. خبرهایی که ما از پسرم داریم همانهایی است که شما نیز دارید، بیش از این خبری از وضعیت او نداریم.
آقای مرادی خود یکی از متهمان پروندهای است که فرزندش به خاطر آن محکوم به اعدام شده. او درباره رنج نامه فرزندش میگوید: این رنج نامه تنها، رنج نامه فرزند من نیست، رنج نامه همه زندانیان سیاسی است و همه زندانیان سیاسی این خشونت را در زندانهای جمهوری اسلامی تجربه میکنند.
از آقای مرادی میپرسم پیش از این در مصاحبه با روز گفته بودید که «مسئولان نهادهای امنیتی بارها با اینجانب تماس گرفته و خواستهاند که با آنها همکاری کنم تا در برابر پسرم آزاد شود» اکنون فرزند شما با حکم اعدام روبروست؛ چه خواهید کرد؟
پدر زانیار مرادی پاسخ میدهد: من که کاری از دستم بر نمیآید اما از تمام رسانهها و انسانهای آزادیخواه و سازمانهای حقوق بشری تقاضا میکنم به هر صورتی که هست جلو این خشونتها را بگیرند و نگذارند بچههای مردم را بالای چوبه دار بکشند. سازمانهای حقوق بشری که میگویند از حقوق بشر دفاع میکنند به تعهدی که دارند عمل کنند؛ جلو اعدام بچههای ما را بگیرند وگرنه من که خودم عراق هستم و کاری از من بر نمیآید.
او در عین حال میگوید خانوادهاش از دکتر محمد شریف خواستهاند که وکالت فرزندش را بر عهده بگیرد. آقای مرادی میافزاید: متاسفانه خیلی از وکلا در کردستان جرات نکردند وکالت پسرم را بر عهده بگیرند در تهران هم همین طور چون خانوادهای که از پسرم شکایت کرده صاحب نفوذ و از حکومت هستند البته الان وکیلی در حال پیگیری پرونده پسرم است اما خانواده از آقای شریف خواستهاند که ایشان نیز کمک کنند و وکالت را بر عهده بگیرند.
از آقای مرادی درباره اتهاماتی که به فرزندش نسبت داده شده میپرسم؛ میگوید: ابدا امکان ندارد فرزند من تروریست باشد او هیچ نوع دخالتی در ترور و بمب گذاری و بقیه آنچه که میگویند نداشته و مورد اتهام ناروا قرار گرفته است. هیچ یک از مردم کردستان تروریست نیستند، هیچ کدام از مردم کردستان با خدا مبارزه نکردهاند و نمیکنند اینها اوهام حکومت است. حکومتی که خودش سرچشمه همه خشونتها و ترورها است. از شما خواهش میکنم صدای ما و صدای مظلومیت بچههای ما را به گوش جهانیان برسانید تا کمکی کنند و نگذارند بیش از این بچههای ما کشته شوند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر