سعید زینالی ، زندانی سیاسی مفقود شده ۱۸ تیر


چند روز پیش برخی رسانه ها خبر دستگیری اعضای خانواده  ( مادر و خواهر ) سعید زینالی ، زندانی سیاسی مفقود شده ۱۸ تیر ماه 1378 را متشر کردند .
سعید زینالی پس از بازداشت در منزل پدری اش در تیر ماه 1378 ، هرگز به خانه بازنگشت و هربار خانواده اش پی گیر وضعیت او شدند مسوولان زندان درباه او اظهار بی اطلاعی کردند . هنوز مشخص نیست بر سر این زندانی در این یازده سال چه آمده است.
گفته می شود حفاظت و اطلاعات سپاه عامل بازداشت این جوان بوده است . مادر زینالی پس از حوادث انتخابات دوباره خواستار آن شد که مسولان سپاه به او بگویند که چه بر سر فرزندش آمده است .
با این همه خانواده زینالی همچنان هر هفته به زندان اوین می روند و درباره پسر گمشده شان پرس و جو می کنند. آنها می خواهند بدانند بر سر سعید چه آمده است؟ آیا او زنده و همچنان زندانی است یا بلای دیگری به سرش آمده است .
در فرهنگ عامه رساندن خبر و نشان از یک عزیز گم شده به خانواده اش ، کاری انسانی و پسندیده محسوب میشود . من به واسطه تجربه گذشته و موقعیت کنونی ام چند بار این کار را کردم و در این تجربه نیز موفق بودم . اما در مورد سعید اینطور نشد .
عاملی که بار وجدانی این موضوع را برایم سنگین تر میکند  ، امیدواری  و انگیزه جدی خانواده و به خصوص مادر عزیز سعید است که پس از گذشت بیش از ده سال ، با اراده ای محکم  برای یافتن سعید ، خودش را به آب و آتش میزند .
چند سال پیش کسی از من پرسید که شخصی به نام سعید زینالی را میشناسی ، گفتم نه اما زمانی که در کمیته مشترک ضد خرابکاری رژیم سابق ، یا همان بازداشتگاه توحید پس از انقلاب ( شکنجه گاه وزارت اطلاعات نظام ولایی ) و موزه عبرت کنونی بودم ، برای مدت زمان کوتاهی ، در سلول سمت راست من ، شخصی زندانی بود که نگهبان بند او را سعید زینالی صدا میزد . در یکی از مراحل بازجویی هم ، بازجو از من پرسید سعید زینالی را میشناسم یانه ....
از موضوع چند سال گذشت و این خبر به مادر گرامی سعید رسید . پس از آن ایشان در چند مرحله در مصاحبه های خود به حرف های من اشاره و استناد کردند ه بودند .
تا جایی که من شنیده ام ظارها حرف های من عامل امیدواری برای ایشان بوده و باعث شد تا در تصمیم خود مبنی بر پیگیری وضعیت سعید مصمم تر بشوند . اما متاسفانه عاقبت پیگیری های ایشان و خانواده محترمشان باعث دستگیری و دردسر بیش از پیش آنها شد .
نمیخواهم در مورد این برخورد حکومت عدل علوی با این خانواده سینه سوخته  چیزی بنویسم و آن را محکوم کرده و از این قبیل مباحث را مطرح کنم . چرا که کار از این حرفها گذشه و این بحث ها زمانی اهمیت داشت که حکومت ولی فقیح ذره از وجدان ، شرف و اخلاق را برای روز مبادا نگه میداشت . اما حالا که دیگر این حرف ها یاسین خواندن به گوش حمار است .
اما به هر ترتیب موضوع دارای اهمیت صحت و سلامت  خانواده سعید عزیز ، و همچنین موضوع چشم انتظاری آنها است .
فکر اینکه حرفهای من باعث شده باشد مادر رنج کشیده سعید امیدوار شده و خودش را تا حد دستگیری و زندان به درد سر بیاندازد ، مرا رنج میدهد . البته و صد البته چشم انتظاری و حق دانستن سرنوشت سعید را برای خانوده عزیزش او محفوض است . اما واقعیت این است که من هیچگاه سعید را ندیدم . من تنها در چند مرحله یک نام ، مشابه سعید را شنیدم . این به معنای خبر صحیح و موثق از سعید زینالی عزیز نیست . متاسفم که این را میگویم ، اما تجربه من در سالهای زندان میگوید که نام زینالی ، نامی تک و ویژه نیست . بسیاری افراد در ایران زندگی میکنند که نامشان سعید زینالی است . در ایام 18 تیر بیش از چهار هزاز نفر دستگیر شده بودند ، ممکن است در بین این افراد چند نفر دیگر هم با این نام بوده باشند . من در طول سالهای زندان دو سعید زینالی دیگر را هم دیدم که به جرمهای دیگر به زندان آمده بودند . شاید این نام هم تشابه اسمی بوده باشد .
هدف من از این حرف ها این است که خانواده عزیز سیعد به این نکته عنایت داشته باشند ، پیگیری وضعیت عزیز گم شده شان را باید با استناد و مبانی منطقی انجام دهند . نمیدانم که آنها به جز من ، آیا منبع خبری دیگری هم برای جهت دهی پیگیریهایشان دارند و یا خیر . اما اگر صرفاَ به حرف های من تکیه دارند ، با کمال تاسف باید بگویم که من تنها یک نام شنیدم که نمیدانم این سعید ، همان سعید است ، یا خیر  . من هیچ گاه سعادت دیدار مادر محترم سعید و یا خانواده بزرگوارشان را نداشتم ، اگر این فرصت پیش می آمد قطعاَ این حرف ها را به صورت رو در رو و مفصل به عرضان میرساندم .
اما حرف های من به معنای نامید کردن این خانواده گرامی از پیگری های شان نیست . اگر خانواده محترم سعید واقعاَ تصمیم به پیگیری دارند ، البته که این حق طبیعی آنها بوده و من به شخصه هم هر کمکی از دستم بر بیاید انجام میدهم . اما پیگری این موضوع در ساختار قضایی و امنیتی بیمار جانشین امام زمان کار بسیار دشوار است و این خانواده باید خودشان را برای این وضعیت آماده کنند .
موضوع سعیداز دو حالت خارج نیست . یا سعید سالم و سلامت است و در جایی ( طبعاَ مانند زندان و یا بازداشت گاه های وخفی و ... ) نگهداری میشود . ویا خدای نکرده جانش را از دست داده و در جایی مدفون شده است .
تجربه من به من میگوید اگر سعید در هر زندانی بوده باشد ، ده سال زمان بسیار زیاد و قطعا کافی است که بتوان در مورد او خبری کسب کرد . اگر او در زندانهای مخفی هم نگهداری میشد  باز هم کسب خبر از او غیر ممکن نبود . حتی اگر خودش هم تمایلی به تماس با خانواده نداشت ، باز هم از سوی هم بندیان او میشد خبری از او گرفت ، حال آنکه اساساَ سعید دلیلی نداشت که با خانواده تماس نگیرد .
زندانیان محبوس در مخفی ترین زندانها نیز پس از چند سال یا آزاد شده و یا به بند های عمومی زندانهای رسمی کشور منتقل میشند .  این زندانیان عموماَ در مورد زندانهای قبلی و وضعیت آنجا صحبت میکنند . تا ان زمان که من و دوستان دیگر زندانی بودیم ، یکی از اولیت های ما ، تخلیه اطلاعاتی  همه جانبه این دست زندانیان بود . این کار با عث شد تا بسیاری از زندان های مخفی آن زمان نشاسایی شود . مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران چند سال پیش با انتشار کتابی به نام از بازداشتگاه تا بازداشتگاه ، که با همین شیوه تحقیقی  نگارش و منتشر شده است ، به معرفی 14 بازداشتگاه مخفی فعال شناسایی شده در تهران پرداخته است . این بازداشتگاه ها در آن زمان فعال بودند . یعنی به گمان من سعید اگر از سوی نهاد قضائی شناسنامه دار ( اطلاعات ، سپاه ، نیروی انتظامی و ... )  دستگیر شده باشد ، قطعاَ به یکی از این زندانها منتقل شده است .
هرچند که عملا بسیاری از این نهاد ها که اختیار کنترل بازداشتگاه های مذکور را بر عده داشته اند ، به صورت رسمی حتی وجود چنین بازداشتگاه هایی را هم منکر میشوند ، اما به گمان من برای پیگیری موضوع سعید از ناحیه آنها از دو شیوه میتوان اقدام کرد . البته با توجه به ساختار و ماهیت فراقانونی این نهاد ها ، دریافت پاسخ مورد انتظار و یا شاید حتی اخذ توجه لازم از سوی آنها به درخواست خانواده سعید ، بعید به نظر میرسد . اما با فرض اینکه نتیجه بخش خواهد بود ، بهترین شیوه استخدام یک وکیل و ارائه شکایت و در خواست پیگری از سوی مراجع قضایی ، و به موازات آن برقراری ارتباط با روابط عمومی و بخش های مربوطه این سازمانها است .
اما متاسفانه در ایران بنا به تحربه ، توسل به شیوه های قانونی اینچنینی چندان نتیجه بخش نیست . و متاسفانه تحقیقات من و دوستان فعال دیگر هم در چند سال گذشته از داخل زندانهای مختلف ایران بی نتیجه بوده و هیچ خبری از سعید یافت نشد .
در این شرایط هیچ چیز نمیتوان گفت ، به جز تلاش همه گانی برای  آزادی هرچه سریع تر خانواده سعید در صحت و سلامت ، و ادامه تلاش برای یافتن خبری از سعید عزیز .
نوشته شده توسط احمد باطبی   

تماس info.sedayezendani@gmail.com