بعضی آدمها طعم از دسترفتن نزدیکانشان را میچشند و بعضی نه.
کسانی که «قربانی» میدهند توی دلشان حفره دارند. حفرهای که پر نمیشود. نمیشود. تا دنیا دنیاست پر نمیشود. مادر من همیشه میگوید: «فقط مرگ است که چاره ندارد.» چاره نداشتن با دل انسان جور نمیشود هرگز. آدم زیر بار بیچارگی دلتنگی عزیزش، فکر از دست دادن عزیزش، تصور به زمین افتادن عزیزش، خم و کهنه و کوچک میشود. همه این را میدانند. اما همه این را نمیفهمند. نمیشود فهمید، چون توی چشم آدم داغ دیده نمیشود نگاه کرد. بعید است که بشود و تا چشمهای کسی را نبینی راه پیدا نمیکنی به جادهها و گذرها و کوچه پس کوچههای دلش.
بعضی آدم ها از نعمت بخشیدن برخوردارند و بعضی نه.
کسانی که از نعمت بخشیدن برخوردار نیستند را نمیتوان سرزنش کرد. بعید است که بشود. سرزنش کسی، برای قرار گرفتن در وضعی که خود در آن دخیل نبوده و پیش بینیاش نمیکرده منصفانه نیست. هیچ صاحب حقی انتظار پامال شدن حقش را نداشته که بتواند خود را برای روبرو شدن با آن آماده کند. هیچکس نمی خواسته در وضعی باشد که سیاهی انتقام گرفتن بشود تنها مأمن زخمهای دلش. دل زخمی راه زیادی دارد تا برسد به آن قرار و سکوتی که برای بخشیدن لازم است.
بعضی آدم ها با اعدام مخالفاند و بعضی نه.
کسانی که با کشتن دیگران مخالفند، الزاما مخالف جزا نیستند. معمولا معتقدند که کشتن مثال بارز خشونت است و تنبیهی برای خشونت نیست. کشتن در ازای کشتن چاره نیست. خود، همان است. حتی شاید تلختر باشد. چرا که با تدبیر و برنامهریزی و مصلحتاندیشی برایش تصمیمگیری می شود و نه از جانب ذهنی آشوب زده که جانی به حساب میآید. اما جزایی باید باشد، جزایی سخت، برای تنهاکردن دل آدمها. برای ایجاد حفرهای که تا دنیا دنیاست پر نمیشود.
بعضی آدمها عاشقی را به رسمیت میشناسند و بعضی نه.
کسانی که عاشقی را به رسمیت میشناسند الزاما صاحبان خوشبخت عشق یا قربانیان خشمگین آن نیستند. اما میدانند که قصههای تلخ و شیرین زیادی هر روز و هر روز به هوای عشق مسیر عوض میکنند. می دانند که عشق بادی است که به بادبان هرکس گیر کند سفرش را میبرد به مقصد دیگری. میدانند که عاشق راحتتر زخم میخورد، و راحتتر زخم میزند. آنهایی که عاشقیت را به رسمیت نمیشناسند هم نه این که دلهای نامهربان داشته باشند، بلکه انسان را، این اشرف مخلوقات را صاحب تصمیم و فکر میدانند. صاحب لحظه جادویی بزرگواری؛ صاحب لحظه تصمیم.
بعضی آدم ها هدف عشقهای ماندنی میشوند، بعضی هدف عشقهای رفتنی، و بعضی نه.
کسانی هستند که عشق را مثل فرزند ناخواستهای که باید خدا را به خاطرش شکر کرد حفاظت میکنند تا با بزرگشدنش عصای دستشان باشد. کسانی هستند که مجبورند یک عمر از دست عشقی که نمیخواهند شامل حالشان شود فرار کنند. کسانی هستند که یک بار روی آوردن عشق به زندگیشان را غنیمت میشمرند و قدرش را می دانند. کسانی هم هستند که بر حسب قضا و قدر، نام و صورت آشنایشان هزاران هزار عشق اصل و بدل برایشان میآورد.
همه آدم ها، همه آدم ها همه آدم ها
از دنیای نوجوانیشان خاطرهای یا خاطراتی از عشقهای شرمگین و ممنوع دارند که هرگز فراتر از خیالهای قصه مانند نرفته، یا که کمترین نشانهاش نامه نوشتنهای یواشکی بوده، سکوتهای ترسای پشت تلفن زدنهای بیجا، یا حتی دست تکان دادنها و جلب توجه کردنهای آرزومندانهای که امروز به آنها میخندند، یا که هنوز معصومانه بابتشان خجالت میکشند… معلم دبستان، دوست خواهر بزرگتر، پسرعمویی که پس از سالها از فرنگ آمده، هنرپیشهای در یک سریال، همسایهای که ساعت مدرسه رفتنش را با ما هماهنگ میکرد و یا ما فکر میکردیم که میکند… ورزشکاری که تصویر دویدنش بهترین تصویر بوده از قهرمانی که لایق عشق است…
درست همین حالا، خبر رسید که زنی که متهم بود به قتل زنی دیگر در یک ماجرای منتسب به عشق و حسادت، اعدام شد.
در این لحظه زنی کشته شد. به اتهام آتشی که در زندگی یک خانواده انداخت. به اتهام کشتن زنی، مادری، دختری.
من نمیدانم اگر قاضی بودم، جزو آن هفت نفری بودم که فکر میکردند شهلا جاهد بیگناه است، یا جزو بیست نفری که فکر می کردند گناهکار است.
بر فرض این که او قاتل بود…
میدانم که از دسترفتن عزیز چاره و درمان ندارد، میدانم که بخشیدن سخت است و خیلی اوقات خودم توانش را نداشتهام، با کشتن انسانها مخالفم اما دلم میخواهد انسانها جزای کاری که میکنند را بچشند، عاشقی را به رسمیت میشناسم و فکر میکنم انسان عاشق انسانی است که معنی خوشیها و حسرتهایش با دنیای قاضی انسانهای غیر عاشق متفاوت است، اما خدا نیستم و نمیدانم در هیچکدام از این چیزهایی که میگویم حق با من هست یا نه، اما این را میدانم که شهلا جاهد وقتی عاشق ناصر محمدخانی شد که سیزده ساله بود.
ناصرمحمدخانی وقتی به او روی خوش نشان داد که او نه تنها قاتل نبود، که گواهینامه هم نمیتوانست داشته باشد. سالها در خانهای مخفیاش کرد که از مسیر رفت و آمدهای روزانهاش دور نباشد. از او یک مجرم ساخت. یا… اگر بخواهم مواظب حرف زدنم باشم، در مجرم شدن او نقش داشت و در نُه سال تمام زندانی بودنش، کتک خوردنش، بازجویی شدنش، تا دم مرگ رفتن و آمدنش، حتی نماند که نگاه معنادار مردم کوچه و خیابان مکدرش نکند.
بعضی آدمها خودخواه و ترسو و ناجوانمردند و بعضی نه.
اما انگار فقط یکی هست که میتواند شب قبل سوار هواپیما شود، ساعت کوک کند تا قبل از طلوع آفتاب بیدار شود، شلوار و پیراهن بپوشد، سوار ماشین شود… و به تماشای حلق آویز شدن زنی برود که وقتی به او دل بست بچه بود اما سالها، به گفته خودش، صبحهای زمستان زودتر از او بیدار میشد تا قبل از او مدتی روی کاسه توالت بنشیند، مبادا که محبوبش، آرزویش، قهرمانش، حس کند آن سرمای بدمصب دم صبح را.
نمیدانم.
فرشته عدالت چشمانش بسته است و گاهی با چشمان باز میخواهمش.
این حفره ها پر نمیشوند. نمیشوند. تا دنیا دنیاست پر نمیشوند.
وبلاگ ترانه علیدوستی
وکيل شهلا جاهد پس از اعدام: محمدخانی آنجا بود هيچ نگفت، خانواده تا آخرين لحظه رضايت ندادند
شهــــلا جــــاهد بامـداد امـروز اعدام شـد، او تا لحظه آخر با گريه و التماس تقاضای گذشت داشت
رژیم جنایتکار اسلامی زن نگون بخت را اعدام کرد
رژیم جنایت پیشه جمهوری اسلامی سحرگاه امروز یک زن نگون بخت را پس از 9 سال زجر و شکنجه در زندان اوین بدار آویخت.
دژخیمی بنام رحیمی که از طرف قوه قضاییه رژیم جنایتکار اسلامی به زندان اوین رفته بود تا شاهد این جنایت هولناک باشد به شهلا جاهد گفت در آخرین لحظه آیا حرفی برای گفتن داری؟ وی جواب داد اگر حرفی داشتم در این 9 سال می زدم.
این زن نگون بخت در پای چوبه دار آنگونه که خبر ميرسد٬ با صدای بلند گريه ميکرد و می گفت، مرا نکشید و چندين بار تعادل خود را از دست داد.
کميته بين المللي عليه اعدام در بیانیه ای با اعلام خبر اعدام شهلا جاهد نوشت، اين يک جنايت بيشرمانه و وحشتناک است که جز نفرت و خشم عميق مردم٬ چيزي براي جانيان در پی نخواهد داشت. حکومت اسلامی طوفان درو خواهد کرد. مردم ايران و اين بار ميليونها نفر مردم دنيا ديدند که در ايران مشتی جلاد و جنايتکار سر کار هستند که به راحتی آب خوردن جنايت سازمان ميدهند و با اين جنايات نفس ميکشند و ادامه حيات ميدهند. دستگاه قضايی اين حکومت٬ دستگاه سازمان دهی جنايت عليه مردم است. تصميمات به اصطلاح قضات اين دستگاه مبتنی بر هيچ استاندارد بين المللي نيست. بي عدالتی محض و تصميمات سياسی و سازمان دادن بيرحمانه قتل و جنايت، عملکرد اين دستگاه جنايتکار است.
رژیم جنایتکار اسلامی زن نگون بخت را اعدام کرد
رژیم جنایت پیشه جمهوری اسلامی سحرگاه امروز یک زن نگون بخت را پس از 9 سال زجر و شکنجه در زندان اوین بدار آویخت.دژخیمی بنام رحیمی که از طرف قوه قضاییه رژیم جنایتکار اسلامی به زندان اوین رفته بود تا شاهد این جنایت هولناک باشد به شهلا جاهد گفت در آخرین لحظه آیا حرفی برای گفتن داری؟ وی جواب داد اگر حرفی داشتم در این 9 سال می زدم.
این زن نگون بخت در پای چوبه دار آنگونه که خبر ميرسد٬ با صدای بلند گريه ميکرد و می گفت، مرا نکشید و چندين بار تعادل خود را از دست داد.
کميته بين المللي عليه اعدام در بیانیه ای با اعلام خبر اعدام شهلا جاهد نوشت، اين يک جنايت بيشرمانه و وحشتناک است که جز نفرت و خشم عميق مردم٬ چيزي براي جانيان در پی نخواهد داشت. حکومت اسلامی طوفان درو خواهد کرد. مردم ايران و اين بار ميليونها نفر مردم دنيا ديدند که در ايران مشتی جلاد و جنايتکار سر کار هستند که به راحتی آب خوردن جنايت سازمان ميدهند و با اين جنايات نفس ميکشند و ادامه حيات ميدهند. دستگاه قضايی اين حکومت٬ دستگاه سازمان دهی جنايت عليه مردم است. تصميمات به اصطلاح قضات اين دستگاه مبتنی بر هيچ استاندارد بين المللي نيست. بي عدالتی محض و تصميمات سياسی و سازمان دادن بيرحمانه قتل و جنايت، عملکرد اين دستگاه جنايتکار است.
regime jomhoorie eslami az bein khahad raft, karnameii siah az hokoomate anan dar tarikhe chand hezar saleye Iran bar jai khahad mand.
پاسخحذفSalam doste aziz,mishe komak konid man ozve balatarin besham?
پاسخحذفchizi ke man nemifahmam ine ke che tor yek zan haghe ghazi boodan ra nadarad be ellate ehsasat, vali yek madare takhrib shode az marge farzandesh mitooneh marg va zendegie yek nafar ra dar dast dashteh bashe va ghesas bekhahad
پاسخحذفin ghodrat dadan ne nefrat hast
لطفا در مورد مقتول بیچاره که مادر دو فرزند بود نیز بنویسید.
پاسخحذفخاک بر سر کس کش وطن فروشتون
mohammadkhani mojrem hast. vali faraamoosh nakonid ke vaghti shahla 13 salesh bood, mohammad khani ham 25 salesh bood!! oon ham iek bachcheh bood!
پاسخحذفshoma bar che asaasi migid ke mohammadkhani shahla ro be iek jenaaiatkar tabdil kard??? magar mohammadkhani ghablan dar jenaaiati dast daashteh? kei va koja in pesar e 25 saleh, jenaaiat ro be shahla amoozesh daad?
man nemıfahmam, chera deleton be ın shahla mısoze, man nemıgam fagat un gonahkare, ama harkı ashege yekı shod yanı mıtone bere va zane mashugashu bokoshe bad ege hamash bekhatere eshg bode?????????????? hamontorı ke un be khodesh ın haghu dade ke laleru bokoshe pas yekı dıge ham hag dare unu ghesas kone
پاسخحذفحالا اینکه ناصر هوسرانی کرده قبول ،ولی این حسادت زنانه این مرحومه بود که هم خودشو هم ناصر رو نیست و نابود کرد. . ناصر مگه گفته بود که لاله رو بکشه ؟ ها ؟
پاسخحذف۸ سال بس نبود که اگه رازی مونده بود بر ملا بشه ؟!
او به شواهد پرونده قاتل هم نبود و این چنین قربانی شد
پاسخحذفاشتباه بودن مجازات اعدام نباید ما را به سوی حمایت از قاتلی سوق دهد که با آگاهی از اینکه همسر دوم کسی شده به قتل همسر اول دست میزند.
پاسخحذفاگر به جای محمدخانی یک زن با دو مرد ارتباط داشت چی؟ این امر در تمام دنیا هست ولی آنوقت آیا همه ما یک صدا تقاضای مجازات آن زن را میکردیم؟
یک چشت بام دو طرف دارد و باید مواظب بود از هیچ طرفی پرت نشویم
من ی سوال از تمام کسایی دارم که الان واسه شهلا جاهد داران اشک میریزن و به ناصر محمد خانی فحش میدن… اگه یادتون باشه چند روز پیش یعقوب همون قاتل میدون کاج واسه کشتن مردی که با سعیده رابطه دشت به اعدام محکوم شد کسی هم ککش نگزید..هیچکس به سعیده که زندگی ۲ تا مرد رو نابود کرد چیزی نگفت…سعیده هم مثل ناصر محمد خانی ۲ نفر رو فدای حوسش کرد و الان مثل ناصر محمد خانی به زندگیش ادامه میده… ولی چرا کسی نبود مثل شهلا ،واسه یعقوب همدردی کنه ؟ یا مثل ناصر محمد خانی به سعیده فحش بده؟
پاسخحذفمن مخالف اعدامم و قبول دارم که ناصر محمد خانی توی رابطه زناشویی هوسرانی کرده! ولی شهلا قربانی هوسرانی خودش شده، تا جایی که حاضر شده برای برآورده شدن هوس هاش، زن طرف رو بکشه. ولی اعدام در هر صورت محکوم
پاسخحذف