بسم الله الرحمن الرحيم
>از آنجا که منافقين خائن به هيچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه مىگويند از روى حيله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پيدا کردهاند، و با توجه به محارببودن آنها و جنگهاى کلاسيک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاريهاى حزب بعث عراق و نيز جاسوسى آنان براى صدام عليه ملت مسلمان ما، و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانى و ضربات ناجوانمردانه آنان از ابتداى تشکيل نظام جمهورى اسلامى تاکنون، کسانى که در زندانهاى سراسر کشور بر سرموضع نفاق خود پافشارى کرده و مىکنند محارب و محکوم به اعدام مىباشند و تشخيص موضوع نيز در تهران با راى اکثريت آقايان حجهالاسلام نيرى دامت افاضاته (قاضى شرع) و جناب آقاى اشراقى ) دادستان تهران) و نمايندهاى از وزارت اطلاعات مىباشد، اگر چه احتياط در اجماع است، و همين طور در زندانهاى مراکز استان کشور راى اکثريت آقايان قاضى شرع، دادستان انقلاب و يا داديار و نماينده وزارت اطلاعات لازمالاتباع مىباشد، رحم بر محاربين سادهانديشى است، قاطعيت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول ترديدناپذير نظام اسلامى است، اميدوارم با خشم و کينه انقلابى خود نسبت به دشمنان اسلام رضايت خداوند متعال را جلب نمائيد، آقايانى که تشخيص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شک و ترديد نکنند و سعى کنند [اشداء على الکفار] باشند. ترديد در مسائل قضائى اسلام انقلابى ناديده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا مىباشد. والسلام.
روحالله الموسوى الخمينى "
در پشت نامه بالا احمد پسر خميني نوشته است:
" پدر بزرگوار حضرت امام مدظلهالعالى
پس از عرض سلام، آيت الله موسوىاردبيلى در مورد حکم اخير حضرتعالى درباره منافقين ابهاماتى داشتهاند که تلفنى در سه سوال مطرح کردند:
1- آيا اين حکم مربوط به آنهاست که در زندانها بوده اند و محاکمه شده اند و محکوم به اعدام گشته اند ولى تغيير موضع ندادهاند و هنوز هم حکم در مورد آنها اجرا نشده است، يا آنهايى که حتى محاکمه هم نشدهاند محکوم به اعدامند؟
2- آيا منافقين که محکوم به زندان محدود شده اند و مقدارى از زندانشان را هم کشيده اند ولى بر سرموضع نفاق مىباشند محکوم به اعدام مىباشند؟
3- در مورد رسيدگى به وضع منافقين آيا پروندههاى منافقينى که در شهرستانهائى که خود استقلال قضائى دارند و تابع مرکز استان نيستند بايد به مرکز استان ارسال گردد يا خود مىتوانند مستقلا عمل کنند؟
فرزند شما، احمد"
زير اين نامه خميني نوشته است:
" بسمه تعالى
در تمام موارد فوق هر کس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است، سريعا دشمنان اسلام را نابود کنيد، در مورد رسيدگى به وضع پروندهها در هر صورت که حکم سريعتر انجام گردد همان مورد نظر است.
روحالله الموسوى"
آيت الله منتظري که از اين مکاتبات با خبر ميشود براي موسوي اردبيلي ، که درآن زمان رئيس شعبه عالي قضايي بود پيغام ميدهد که:
" مگر قاضي هاي شما اينها را به ? يا ?? سال زندان محکوم نکرده اند، مگر شما مسول نبوده ايد، آن وقت تلفني به احمد آقا ميگوييد که اينها را مثلا در کاشان اعدام کنند يا در اصفهان.. شما خودت ميرفتي با آنها صحبت ميکردي که کسي که مثلا مدتي در زندان است و به ? سال زندان محکوم شده و روحش هم از فعاليتهاي منافقين خبر دار نبوده چطور ما او را اعدام کنيم".
آيت الله منتظرى در آن زمان در نامه معروف خود به خمينى مي نويسد
" آيا ميدانيد که جناياتى در زندانهاى جمهورى اسلامى بنام اسلام در حال وقوعند که شبيه آن در رژيم منحوس شاه هرگز ديده نشد؟ آيا ميدانيد که تعداد زيادى از زندانيها تحت شکنجه توسط بازجويانشان کشته شده اند؟ آيا ميدانيد که در زندان (شهر) مشهد, حدود ?? دختر بخاطر آنچه بر آنها رفته بود … مجبور به درآوردن تخمدان يا رحم شدند؟ آيا مي دانيد که در برخى زندانهاى جمهورى اسلامى دختران جوان به زور مورد تجاوز قرار ميگيرند..."
شکنجه ها و رفتارهاي وحشيانه اي که بر زندانيان به ويژه بر دختران باکره در آن مقطع اعمال شده است بنا بر گفته بازمانده گان آن دوره غير قابل انکار است.
متن نامه حاکم شرع دادگاه انقلاب اسلامي خوزستان حجه الاسلام احمدي به خميني در مورد چگونگي اجراي حکم درباره منافقين، مورخه ??/?/????
" بسمه تعالي
حضرت آيت الله العظمي امام خميني دامت برکاته
با عرض سلام، در رابطه با حکم اخير حضرتعالي راجع به منافقين گرچه اينجانب کوچکتر از آنم که در اين باره صحبتي بکنم ولي از جهت کسب رهنمود و من باب وظيفه شرعي و مسئوليت خطيري که در تشخيص موضوع به عهده ميباشد معروض ميدارد که بر سر نفاق بودن يا پافشاري بر موضع منافقين، تفسيرها و تحليلهاي گوناگوني ميشود و نظرها و سليقه ها بين افراط و تفريط قرار دارد که به تفصيل خدمت حاج احمد آقا عرض کردم و از تکرار آن خودداري ميشود. من باب مثال در دزفول تعدادي از زندانيان به نامهاي طاهر رنجبر – مصطفي بهزادي – احمد آسخ و محمدرضا آشوع با اينکه منافقين را محکوم ميکردند و حاضر به هر نوع مصاحبه و افشاگري در راديو و تلويزيون و ويدئو و يا اعلام موضع در جمع زندانيان بودند، نماينده اطلاعات از آنها سئوال کرد شما که جمهوري اسلامي را بر حق و منافقين را بر باطل ميدانيد حاضريد همين الان به نفع جمهوري اسلامي در جبهه و جنگ و گلوگاهها و غيره شرکت کنيد، بعضي اظهار ترديد و بعضي نفي کردند، نماينده اطلاعات گفت اينها سر موضع هستند چون حاضر نيستند که در راه نظام حق بجنگند. به ايشان گفتم پس اکثريت مردم ايران که حاضر نيستند به جبهه بروند منافقند؟ جواب داد حساب اينها با مردم عادي فرق ميکند و در هر صورت با راي اکثريت نامبردگان محکوم شدند فقط فرد اخير در مسير اجراي حکم فرار کرد. لذا خواهشمند است در صورت مصلحت ملاک و معياري براي اين امر مشخص فرماييد تا مسئولين اجرا دچار اشتباه و افراط و تفريط نشوند.
حاکم شرع دادگاه انقلاب اسلامي خوزستان – محمد حسين احمدي
رونوشت : حضرت آيت الله العظمي آقاي منتظري مدظله"
آيت الله منتظري نامه ايي ديگر به خميني مينويسد و در آن گفته هاي حاکم شرع يکي از استانهاي کشور را نقل مي کند:
" سه روز قبل قاضي شرع يکي از استانهاي کشور که مرد مورد اعتمادي ميباشد با ناراحتي از نحوه اجراي فرمان حضرت عالي به قم امده بود. ميگفت مسئول اطلاعات يا دادستان ( ترديد از من است) از يکي از زندانيان براي تشخيص اين که سر موضع است يا نه پرسيد، تو حاضري سازمان منافقين را محکوم کني؟ ، گفت آري، پرسيد حاضري مصاحبه کني؟ ، گفت آري، پرسيد حاضري براي جنگ عراق به جبهه بروي؟ ، گفت آري، پرسيد حاضري روي مين بروي؟ ، گفت مگر همه مردان حاضرند روي مين بروند، وانگهي از من تازه مسلمان نبايد اين همه انتظار داشت. گفت معلوم ميشود تو هنوز سر موضعي، و با او معامله سر موضع انجام داد، و اين قاضي شرع ميگفت من هر چه اسرار کردم تصميمات به اتفاق آرا باشد و اکثريت پذيرفته نشد، و نقش اساسي را همه جا مسئول اطلاعات دارد و ديگران عملا تحت تاثير ميباشند...".
آيت الله منتظري با نيري – قاضي شرع اوين ، اشراقي - دادستان و پور محمدي نماينده وزارت اطلاعات صحبت ميکند و به آنها ميگويد:
" گفتن الان محرم است حداقل در محرم از اعدامها دست نگه داريد. آقاي نيري گفت ما تا الان ??? نفر را در تهران اعدام کرده ايم ، ??? نفر را هم به عنوان سر موضع از بقيه جدا کرده ايم کلک اينها را هم بکنيم بعد هر چه بفرمائيد".
احمد منتظري پسر آيت الله منتظري در آذر ماه سال ?? در پي انتشار بيانيه سازمان ديده بان حقوق بشر در مورد نقش مصطفي پورمحمدي در اعدامهاي سال ?? در گفتگو با بخش فارسي راديو بي بي سي درستي اينمکاتبات را تائيد کرد.
نقش وزير کشور و وزير اطلاعات در نقض گسترده حقوق بشر (بيانيه سازمان ديده بان حقوق بشر):
http://hrw.org/persian/docs/2005/12/15/iran12247.htm
آيت الله منتظري در کتاب خاطرات خود تعداد اعدامهاي گروهي را بين ???? تا ???? نفر دانسته، اما مخالفان جمهوري اسلامي رقمي بسيار بيش از اين بيان مي کنند.
تا کنون ???? نفر از اسامي قربانيان جمع آوري شده اند که در ليست زير در سايت عصر نو آمده است:
http://asre-nou.net/1383/khordad/29/ko/m-asami-gatlha.html
خانم مينا انتظاري که در ارديبهشت ماه سال ???? از زندان بيرون آمد، ميگويد:
" زمينه اعدامهاي گسترده از مدتها قبل چيده شده بود. او مي گويد لاجوردي بارها به بند ما آمد و گفت ما اگر حس کنيم که ? ساعت ديگر نظام ما در حال فروپاشي است، ? ساعت قبل از آن همه شما را از بين ميبريم. ما نميگذاريم که زنداني سياسي بماند و برود بيرون قهرمان بشود... .
... در پاييز سال ?? همه ما را جمع کردند و از ما سوالاتي کردند. از قبيل جرم شما چيست؟ ، نظر شما در مورد سازمانتان چيست؟، نظرتان نسبت به نظام چيست؟، اگر آزادتان کنيم جبهه ميرويد؟، روي مين ميرويد؟ و تمام زندانيان را دسته بندي کردند. همانجا فهميديم که رژيم يک برنامه اي دارد. چون در اواخر ?? و اوايل ?? همه ما را منتقل کردند به زندان اوين...".
دکتر رضا غفاري از زندانيان جان به در برده دهه ?? و نويسنده کتاب ( خاطرات يک زنداني از زندانهاي جمهوري اسلامي) در اين مورد مي گويد:
"... قتل عام مسئله اي نبود که رژيم بدون حساب و کتاب وارد اين کار شود. قبل از اين مرحله، قطعنامه سازمان ملل در قطع جنگ توسط خميني بايد قبول مي شد ، رژيم با تماميت خود يک برنامه کامل براي اعدام زندانيان در دستور کار خود گذاشته بود و از ? ماه قبل اين برنامه را به اجرا گذاشته بود و از يک زندان به زندانهاي ديگر ميرفتند و ميگفتند خميني کميته عفو تشکيل داده و اين کميته از ما سوالهايي ميکردند و به بند خود ما در گوهر دشت آمدند، من در بند ? سلول ? بودم و ?-? ماه قبل از اين اعدامها سوالهاي مختلفي از ما ميکردند و ميگفتند کميته عفو خميني ميخواهد تصميم بگيرد که ديگر زنداني سياسي در زندانها نباشد…. او مي گويد کساني که در اين اعدامها شرکت داشتند در قرنطينه کامل بودند و تا ? ماه از محدوده قتل گاهها خارج نشده بودند...".
"... مامور اعدام به حاج نيري گفت ?? دقيقه کافي نيست، وقتي بعد از ?? دقيقه آنها را پايين مي آوريم بعضي هنوز جان دارند، لطفا وقت بيشتري براي اين کار بگذاريد، نيري ميگويد، وقت اضافي نداريم، همان ?? دقيقه کافي است و مامور اعدام ميپرسد چرا تيربارانشان نميکنيد اين که خيلي سريعتر است ؛ نيري ميگويد، اين جا امکاناتمان زياد نيست، وقتي نعش کشها در خيابانها به حرکت در ميايند، خون آنها راه مي افتد ، مي خواهيد همه عالم بفهمند ما اينجا چه مي کنيم".
آقاي اصلاني از زندانيان جان بدر برده مي گويد:
" بسياري از دوستان ما تا زماني که طناب دار به گردنشان افتاد حتي نمي دانستند چه اتفاقي دارد ميافتد. گفتني است بعضي از زندانيان کشته شده در قتل عام تابستان ?? زندان آنها تمام شده بود و طبق قوانين خود رژيم بايد آزاد ميشدند و تعدادي نيز به خاطر نسبت فاميلي به قتل مي رسيدند… اسامي بعضي از زندانيان که بخاطر نسبت فاميلي به قتل رسيدند:
... اشرف احمدي – شهرام عطاري – منيره رجوي – محمود تحصيلي – خواهر محمود تحصيلي – حسين تحصيلي – مريم محمدي – رضا محمدي – بهمن عبادي – عباسعلي منش رودسري...".
"... رياست هيئت مرگ را حجه الااسلام نيري بر عهده داشت. آقاي اشراقي به عنوان دادستان انقلاب و آقاي پورمحمدي به عنوان نماينده وزارت اطلاعات بود. کليدي ترين سوال آقاي نيري نزد نيروهايي که اتهام چپ داشتند اين بود که مسلماني يا مارکسيست!. [” در جمهوري اسلامي کمونيستها هم در بيان عقايد خود آزاد خواهند بود ” / مصاحبه خميني با سازمان عفو بين الملل، نوفل لوشاتو، ?? نوامبر ???? ] سرنوشت همه کساني که پاسخ آنها مارکسيست بود از قبل تعيين شده بود، آقاي نيري با دست مي فرمودند ببرينش سمت چپ – چپ در واقع مرگ با دارهاي از پيش آماده شده بود که در آمفي تئاتر يا حسينيه گوهر دشت تعيين کرده بودند و بسياري از زندانيان دوگانه برخورد ميکردند و وقتي ميپرسيدند مسلماني يا مارکسيست، از نيري ميپرسيدند حاج آقا براي چي اين سوال را مطرح ميکنيد ؛ به يک تعدادي گفته بودند ميخواهيم بندتان را جدا کنيم ، ميخواهيم بند مسلمانها را از غير مسلمانها جدا کنيم و با اين دروغ تعداد زيادي از زندانيان را به طرف آن حسينيه ها و چوبهاي دار بردند… گفتني است از چند هفته قبل از اعدامها ملاقاتها قطع شده بود و بي خبري از عزيزان و بروز شايعات خانوادهاي زندانيان را نگران کرده بود".
بانو صابري مي گويد:
" در زندان شايعاتي شده بود يک سري ميگفتند در زندان درگيري شده و زندانيان با پاسدارها درگير شده اند و زدوخورد بين آنها شده و تعدادي زنداني کشته شده و عده اي ديگر ميگفتند که به داخل سلول زندانيان گاز فرستاده اند و آنها را خفه کرده اند و پس از چند ماه شايعات بسيار، خانوادها بسيار نگران شده بودند و ميگفتند اگر بچه هاي ما را کشتيد، حداقل جواب بدهيد و ما خيلي راحت با اين مسئله برخورد نکرديم و طوماري جمع کرديم و مقابل بازرسي کل کشور بس نشستيم و خواهان اين شديم که يکي از مسئولان با ما ديدار کند و صحبتي در مورد زندانيان ما بکنند ، اما متاسفانه هيچ گونه خبري به ما ندادند...".
بانو صابري در مورد مطلع شدن از مرگ شوهران و فرزندان شان مي گويد:
“مادران و خانواده هاي زندانيان روزي به خاطر فرزندان خود به خاوران ميروند که متوجه بوي بد تعفن و عفونت و صحنه هايي از قبيل بيرون ماندن پتوهايي از زير خاک و بيرون ماندن دستهايي از زير خاک ميشوند که خاک را کنار ميزنند و جسدهاي زيادي را که با لباس دفن شده اند را ميبينند".
آنچنان که مي دانيم قتل عام تابستان ?? پس از قتل عام سال ?? دومين قتل عام زندانيان سياسي توسط حکومت اسلامي محسوب مي شود ، قتل عام سال ?? را در لينک زير بخوانيد:
http://www.kare-online.org/didgah/didgah-1/saf37-a.htm
مطابق آنچه که گفته شد و مطابق نظر آيت الله منتظري بسياري از زندانيان سياسي ، دستگير شدگان ساليان قبل از اعدام بوده اند و حتي بسياري بايستي آزاد مي شدند و اتهام محاربه به آنان صحيح نبوده است و مطابق گفته آقاي اصلاني تعدادي بخاطر نسبت فاميلي به قتل رسيده اند ، در ضمن ، ضمن محکوم کردن کشتار زندانيان سياسي در سال ?? خواستار به رسميت شناخته شدن اين فاجعه از طرف مجامع حقوق بشري به عنوان اقدام بر ضد بشريت مي باشم.کتاب خاطرات آقاي منتظري
اعلاميهي دوم جمعي از خانوادههاي جانباختگان دههي شصت
ياد جانباختگان کشتارهاي سي سالهي حاکميتاسلامي را در خاوران گرامي بداريم
سي ويک سال از مصادرهي انقلاب ميگذرد. نظام اسلامي حاکم در تمامي اين سي و يک سال بدون وقفه به سرکوب، زندان، شکنجه و اعدام مخالفين مشغول بوده و هست. دستگاه سرکوب ِ ضد انقلابي ِ حاکميت بدون تاثيرپذيري از اختلافات «خانوادگي» جناحهاي حاکم که گاه بسيار هم پرسروصدا شده، در مسير ضد انقلابي و ضد مردمي راه خود را رفته و ابزاري فراجناحي در جهت حفظ نظام و سرکوب مخالفين بوده است. اما در روند اين سي و يک سال دو نوبت در کشتار و شکنجهي مخالفين روي اسلاف خود را سفيد کرد. يکي در دههي ?? که با بهانهي جنگ توانست در يورشي ده ساله، و نقطه اوج آن سال ??، مخالفين را قتل عام و قلع و قمع کند و يکي در دو ماه اخير: زماني که مردم به خاطر عميق شدن شکاف جناحها، پس از سي سال توانستند فريادهاي فروخوردهي خود را به خيابانها و پشتبامها ببرند و خواستار بازپسگيري انقلابشان شوند.
سي سال پس از حاکميت اسلامي به رغم تعميق شکافهاي جناحي، دستگاه سرکوب باز هم همان کاري را با مخالفين ميکند که سيسال پيش با آنها کرد: سرکوب، زندان، شکنجه، تجاوز جنسي، اعدام، مضحکههاي اعترافگيري و پرونده سازي… اما اين بار به واسطهي اينکه هدف حاکميت بيشتر ارعاب مخالفين بود، در وحشيگري و شکنجههاي قرون وسطايي گوي سبقت از تمامي اسلاف فاشيستش ربود.
اگر خبر کشتارهاي دههي شصت و به ويژه کشتار جمعي زندانيان در سال ?? کمتر به گوش جهانيان رسيد و بسياري از سازمانهاي «مدافع حقوق بشر» و دولتهاي «مدافع دموکراسي» خفقان گرفته بودند، اين بار به واسطه ي فريادهاي رساي مردم، خبررساني مردمي، فشار افکار عمومي و نيروهاي مترقي در اقصا نقاط جهان، هيچ قدرتي قادر نيست فرياد مردم را ناديده بگيرد، حتي عناصري از خود ِ حاکميت اسلامي. اما جدا از اينکه چه کساني از اين فريادها حمايت ميکنند، ماهيت اين فريادها با فريادهاي بريده شدهي دههي شصت تفاوتي ندارد:همهي آنان خواستار آزادي و عدالتند. اما به رغم تمامي اين فريادها و فشار ِ افکار عمومي، ماشين سرکوب نظام اسلامي همان کاري را با مردم معترض ميکند که دههي شصت با مخالفين کرد. بنابراين نظام اسلامي و ماشين سرکوبش در مقابل تمامي ما ايستاده است، ما همه از يک خانوادهايم. دردها و آرزوهايمان مشترک است و همه فريادي مشترک برآوردهايم.
ما خانوادههاي کشتهشدگان دههي شصت در طي اين سالها تحت سختترين شرايط بودهايم و ميدانيم اگر اين روال ادامه يابد آنچه که به ما رفته است به خانوادههاي کشتارهاي اخير نيز خواهد رفت.
عزيزانمان را ربودند، شکنجه دادند و اعدام کردند. نه از زمان محاکمهي آنها اطلاع داشتيم و نه کساني که آنها را محاکمه کردند ديديم و نه جرم آنها را فهميديم. بعد از اعدامشان نه وصيتنامهيي از آنها دريافت کرديم و نه جنازه اشان را، و نه محل دفنشان را ميدانستيم. پس از مدتها جستجو گفتند که عزيزانمان را در گورهاي فردي و يا دستهجمعي در خاوران و يا قبرستانهاي مشابه در شهرستانها، دفن کردهاند. امروز مخالفين توي تظاهرات با باتوم وگلوله کشته ميشوند و يا در زندانهاي رسمي و غيررسمي با وحشيانهترين شکنجهها و تجاوز جنسي روبرو هستند و اگر شانس بياوريم شايد بتوانيم جنازههاي آنان را تحويل بگيريم.
درطي اين مدت
ما خانوادهها را نيز همانند عزيزانمان مورد اذيت و آزار قرار دادند. ما را از ادامه تحصيل محروم کردند. از کار اخراجمان کردند و راه هرگونه ترقي و پيشرفت را برما بستند. خانوادههايمان پاشيده شد و در اين ميان کساني سکته کردند و يا ديوانه شدند. عدهزيادي مجبور به مهاجرت از مملکت خود شده و در غربت دچار افسردگي، فقر و بيماري شدند. به بازماندگان کشتارهاي اخير نيز اجازه نميدهند بر مرگ عزيزانشان گريه کنند و يا در بارهاشان حرف بزنند. آنان را تهديد ميکنند و راه گورستان را بر آنها ميبندند. همان کاري را با آنها ميکنند که با بازماندگان کشتارهاي دههي شصت کردند.
حتي راه گورهايي که خود به ما آدرس داده بودند را بستند. زماني درب خاوران را بستند. زماني ديگر بدون بهانه قبرها را زيرو رو کردند و به جاي گورها نهال کاشتند. اجازه ندادند حتي در خانههايمان مراسم بگيريم. ما و فرزندانمان را تهديد ودستگير کردند. به مراسمي که در خانههاي شخصي خود برگزار کرده بوديم حمله کردند و خانوادهها را تحت فشار گذاشتند که حتي در خانهها هم مراسم برگزار نکنند. و مگر امروز با مردم معترض غير از اين ميکنند؟
بنابراين ما عدهاي از خانوادههاي جانباختگان دههي شصت از مردم آزاده و آزادي طلب ايران دعوت ميکنيم براي همدلي و همدردي با بازماندگان کشتارهاي دههي شصت و بازماندگان کشتارهاي وقايع اخير روز ششم شهريورساعت ? صبح در سالگرد بيست ويکمين سال کشتار ِ جمعي زندانيان، در خاوران گردهم آيند. گردهمآيي ما براي طرح خواستهاي زير است:
1- پي گرد و محاکمهي مسببين کشتارهاي دههي شصت، به ويژه اعدامهاي دستهجمعي سال ?? و سرکوب، کشتار، شکنجه و تجاوزات حوادث اخير
2- اعلام اسامي دفن شدگان دههي شصت در گورستان خاوران و اعلام اسامي کشتهشدگان و زندانيان وقايع اخير
3- آزادي بدون قيد و شرط تمامي زندانيان سياسي و عقيدتي
4- الغاي اعدام براي هر جرمي و شکنجه تحت هرعنواني
5- دريافت کيفرخواست محکومين سياسي و اعدام شدگان در طي اين سي سال و افشاي علت اعدام آنان
6- دريافت وصيتنامهاعدام شدگان
7- به رسميت شناختن محل دفن اعدام شدگان سيسال حاکميت اسلامي در تهران و شهرستانها و تحويل بدون قيد و شرط کشته شدگان حوادث اخير به خانوادهها و اجازهي برگزاري مراسم در منازل و يا سر خاک اين کشته شدگان
8- اجازهي گذاشتن سنگ برقبر کشته شدگان
9- پيگرد ومحاکمهي عامرين و عاملين کساني که اقدام به تخريب خاوران و گورستانهاي مشابه در ساير نقاط ايران کرده و به آزار خانوادهها درطي اين سالها پرداختهاند،
10- بازگرداندن حقوق شهروندي خانوادهها و متوقف کردن هرگونه محدوديت و محروميت اجتماعي، سياسي، فرهنگي واقتصادي در مورد آنان و
11- پذيرش و حفظ گورستان خاوران و گورستانها و يا قبرهاي مشابه در ساير نقاط کشور به عنوان سندي تاريخي از جانب نهادهاي محلي و بينالمللي
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر