کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران : محمدمصطفایی وکیل ایرانی که هم اکنون در خارج از کشور به سر می برد روز پنج شنبه با حضور در پارلمان اروپا از نمایندگان این پارلمان خواست که منافع اقتصادی با دولت ایران را فدای نقض گسترده حقوق بشر در ایران نکنند. آقای مصطفایی در مصاحبه ای با کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران به ویژگی های این نشست و مطالبی که مطرح کرده پرداخت . او به کمپین گفت که در جلسه روز گذشته در پارلمان اروپا به مناسبت روز جهانی اعدام مباحث گسترده ای در این خصوص انجام شد.
صدای زندانی حمایت از زندانیان سیاسی و غیر سیاسی در بند های جمهوری اسلامی ! تمام افراد بشر آزاد به دنيا می آيند و از لحاظ حيثيت و حقوق با هم برابرند
- درباره ی ما
- وضعیت حقوق بشر در ایران +18
- متن اعلاميه جهانی حقوق بشر
- کورش نه تنها در خانه خود غریب است، بلکه حق دارد از تعجب شاخ در بیاورد
درباره ی ما
Tozihate Link2... بیشتر بخوانید ...
وضعیت حقوق بشر در ایران +18
Tozihate Link3... بیشتر بخوانید ...
اعلاميه جهانی حقوق بشر
Tozihate Link4... بیشتر بخوانید ...
۱۳۸۹ مهر ۲۴, شنبه
آقای رهبر افتادید به التماس !!
کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران : محمدمصطفایی وکیل ایرانی که هم اکنون در خارج از کشور به سر می برد روز پنج شنبه با حضور در پارلمان اروپا از نمایندگان این پارلمان خواست که منافع اقتصادی با دولت ایران را فدای نقض گسترده حقوق بشر در ایران نکنند. آقای مصطفایی در مصاحبه ای با کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران به ویژگی های این نشست و مطالبی که مطرح کرده پرداخت . او به کمپین گفت که در جلسه روز گذشته در پارلمان اروپا به مناسبت روز جهانی اعدام مباحث گسترده ای در این خصوص انجام شد.
عضو بازداشت شده شورای شهر اهواز
مادر داريوش ممبيني، عضو بازداشت شده شورای شهر اهواز، با انتشار نامهای سرگشاده به رئیس قوه قضائیه، با بیان سوابق فرزندش خواستار آزادی فوری وی شد و از وی پرسید: آيا تحمل شکنجه فرزندان در قبل ازانقلاب و دادن دو شهيد و 4 جانباز درانقلاب اسلامی براي يك مادر درنظام جمهوری اسلامی برای اثبات حقانيت ما نسبت به انقلاب و آرمان های شهدا کافی نيست که اکنون يادگار اين شهدا را نيز بايد در حبس و زنجير ببينيم ؟
داریوش ممبینی عضو شورای شهر اهواز، دوم مهرماه، پیش از کنفرانس مطبوعاتی دیگری که قصد داشت مجددا تخلفات مقامات دولتی را افشا کند، بازداشت شد.
ممبینی از روز اول دستگیری، در اعتراض به بازداشت غیرقانونی خود که بدلیل برگزاری کنفرانس های خبری و انتقاد از مقام های دولتی صورت گرفت - اقدام به اعتصاب غذا کرده و بر اساس آخرین اخبار، حال وی بسیار وخیم می باشد.
متن کامل نامه مادر ممبینی به رئیس قوه قضاییه به شرح زیر است:
حضرت آيت الله آملي لاريجاني
رئيس محترم قوه قضائيه
سلام عليكم
احتراما" به استحضار ميرساند فرزند اينجانب، داريوش (حمزه) ممبيني سرباز ناصح و خيرخواه انقلاب، جانباز 50درصد جنگ ايران و عراق، برادر دوشهيد و سه جانباز دوران انقلاب و جنگ مي باشد كه در تاريخ 30 شهريور 1389 و دقيقا" يك ساعت قبل از برگزاري كنفرانس مطبوعاتي و يك روز پس از شكايت خود از فرماندار اهواز كه قصد داشت اعتراض و انتقاد خود را از عملكرد شوراي حل اختلاف و رسيدگي به شكايت شوراهاي اسلامي استان خوزستان كه در اقدامي غيرقانوني اقدام به سلب عضويت ايشان كه نماينده منتخب مردم در دو دوره شوراي شهر اهواز آن هم با راي بسيار بالا بودند اعلام كند، به شكل كاملا" غيرقانوني و توسط نيروهاي لباس شخصي بازداشت شدند و حدود 25 روز است كه در سلول انفرادي بدون كوچكترين ارتباط با جهان خارج در بازداشتگاه اداره اطلاعات محبوس گشته و هنگام مراجعه، مقامات قانوني ما را از وضعيت ايشان با خبر نمي سازند. درهمين رابطه موارد ذيل جهت اطلاع و اقدام جنابعالي يادآور مي شود :
1- دستگيري فرزندم بدون ارسال احضاريه توسط مقامات قضائي بوده است .
2- بدون نشان دادن حكم قانوني، تفتيش منزل و بازداشت انجام شد .
3- تهديد اعضاي خانواده به سكوت و عدم اطلاع رساني به موكلان نماينده اول شهر اهواز .
4- نگهداري در سلول انفرادي كه در بخشنامه هاي آن قوه محترم به عنوان شكنجه ياد شده است .
5- عدم تماس وكيل با موكل خود .
6- عدم تفهيم اتهام
7- عدم اطلاع خانواده از جريان دادرسي حتي در حد تماس تلفني.
8- هتك حيثيت نماينده مردم با توجه به چاپ و انتشار تعداد زيادي بنر در سطح شهر اهواز و مصاحبه هاي استاندار خوزستان و فرماندار اهواز .
اينها تنها بخشي از موارد تخلف توسط مجريان قانون است و بنده متعجبم كه در كشور اسلامي كه حكومت مدارانش داعيه استقرار عدل علوي دارند و از كوچكترين بي عدالتي در جهان شكوه ها سر ميدهند ، چگونه بي قانوني را در جامعه ترويج مي دهند و شخصيت اجتماعي و فرهنگي همچون فرزندم كه جرمش حمايت از حقوق شهروندي و دفاع از حقوق موكلان خود مي باشد را از بديهي ترين حقوق انساني خود كه ارتباط و تماس با خانواده است ، محروم مي دارند اينجانب با اعلام نگراني شديد از وضعيت سلامت فرزند عزيزم كه قريب 25 روز است كه در بازداشت غيرقانوني به سر برد و خبرهائي مبني بر اعتصاب غذاي نامبرده نيز منتشر شده است، اينك اعلام مي كنم در پي عدم پاسخگوئي مقامات رسمي و قانوني ، بيم جان فرزندم را داشته و هرگونه عوارض ناشي از اين بازداشت راقويا" متوجه مقامات اجرائی و قضائی استان و کشورمی دانم .
آيا تحمل شکنجه فرزندان در قبل ازانقلاب و دادن دو شهيد و 4 جانباز درانقلاب اسلامی براي يك مادر درنظام جمهوری اسلامی برای اثبات حقانيت ما نسبت به انقلاب و آرمان های شهدا کافی نيست که اکنون يادگار اين شهدا را نيز بايد در حبس و زنجير ببينيم ؟
ازشما به عنوان عالی ترين مقام قضائی کشور خواهان احقاق حقوق از دست رفته فرزند خويش و آزادی فوری ايشان هستم.
با تشکر
ماه سلطان شيرالی
مادر داريوش ممبينی
عمدا می خواهند پسرم را در زندان بکشند یا علیل و ناتوان تحویلش دهند
محمدرضا روحی نژاد پدر این دانشجوی فلسفه و از زندانیان پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته به کمپین گفت: «عمدا می خواهند پسرم را در زندان بکشند یا علیل و ناتوان تحویلش دهند.» حامد روحی نژاد که محکوم به ده سال حبس در تبعید است و دو ماه پیش به زندان زنجان فرستاده شده از دو هفته پیش به بند انفرادی این زندان منتقل شده و از سه هفته پیش تا کنون اجازه ملاقات و تماس تلفنی با خانواده اش را نداشته است .
وی افزود:« امیدوارم که این کار را حامد نکرده باشد اما در آخرین دیدارمان، سه هفته پیش گفت اگر این وضع ادامه پیدا کند من اعتصاب غذا می کنم چون اینها دارند بدترین کار را با من می کنند . پسرم گفت بابا دیگه این داروها را برایم نیاور ، دیگر روی من تاثیر نمی گذارد.» محمد رضا روحی نژاد با اشاره به اینکه علاوه بر تشدید ام اس ، پسرش بیماری ها ی دیگرهم در زندان گرفته است، گفت :« تمام این اتفاق ها داخل زندان افتاده است. به ما هم اجازه نمی دهند که او را به بیمارستانی برای درمان منتقل کنیم . قبل از زندان بیش از ۴ سال تحت درمان و دارو بود اما ازوقتی به زندان رفت چون داروهایش را مرتب بهش ندادند و تحت مراقبت پزشکی نبود اوضاعیش بد شد و بیناییش را از دست داد . در بیمارستان فارابی تایید شد که بیناییش را برای بیماری ام اس دارد از دست می دهد بعد از آن پزشکان بیمارستان امام خمینی نیز همین تشخیص را تایید کردند . ناراحتی معده ، دفع ادار و کلیه را هم از زندان گرفته است. اما متاسفانه هیچ کس به داد این بچه نمی رسد.»
این پدر درباره آخرین دیدار با فرزندش گفت : «آخرین باری که او را دیدم سه هفته پیش وملاقات کابینی بود. حالش خیلی بد بود. تقریبا می توانم بگویم اگر کمی دیگر آنجا بماند از بین می رود. از پشت شیشه می دیدمش که حتی دستش را هم نمی تواند تکان دهد.به من گفت که بیماری روی شنوایش نیز تاثیر گذاشته است . بینایش را که ازدست داده ، فقط ۲۰ درصد بینایش مانده ،از ناحیه کلیه ، معده و دفع ادار هم مشکل دارد. می گفت از سردرد ، شب ها حوله به سرم می بندم تا مگر نیم ساعت خوابم ببرد.»
محمد رضا روحی نژاد با اشاره به اینکه تمام وقت های دکتر و آزمایش های پسرش را خودش گرفته است، گفت: «به دادستان نامه نوشتم که برای مداوا پسرم را به بیرون زندان منتقل کنند، اما گفتند باید پسرت در زندان بماند ما خودمان مداوایش می کنیم. اما این چه مداوایست وقتی من خودم داروهای او را می گیرم و می برم زندان . آخرین بار ۹ تا آمپول به زندان زنجان بردم. با کلی خواهش و التماس خواستم که آنها را در یخچال بگذارند چون بیرون یخچال فاسد می شود. ایستادم تا مامور رفت بهداری و آمپول ها را تحویل داد بعد که خیالم راحت شد برگشتم. همه می دانند استرس برای بیماری ام اس خطرناک است چرا باید او را به بند انفرادی ببرند، من با هزار بدبختی آمپول ها را تهیه می کنم اما حالا دیگر روی بچه من بی تاثیر است.»
پدر این دانشجوی ۲۳ ادامه داد : «مسئول اجرای احکام به من گفت که خیلی ها مریض بودند و اینجا خوب شدند . چه خوب شدنی. بچه من را با دست بند وپا بند و همراه ۵ مامور به بیمارستان آوردند اما یادشان نبود که مدارک و عکس ام آر ای او را بیاورند تا دکتر آنها را ببیند. من خودم تاکسی دربست گرفتم، رفتم زندان و از بهداری مدارک را گرفتم و دوباره به بیمارستان برگشتم .همه اینها نشان می دهد که عمدا می خواهند بچه من را از پا دربیاورند.»
پدر روحی نژاد با اظهار اینکه نمی داند در چنین شرایطی چرا باید پسرش ممنوع ملاقات شود ، گفت : « آخرین باری که به دیدن پسرم رفتم گفتند دیگر نیاید ، هر وقت ما خواستیم خودمان به شما زنگ می زنیم که کی برای ملاقاتی بیاید . حامد حتی اجازه تلفن هم ندارد . من با رییس زندان زنجان حرف زدم گفت دست ما نیست ، اطلاعات می گوید که فعلا ملاقاتی ندهیم . به دادستان زنجان ، اجرای احکام ، ناظر پرونده در زنجان هم مراجعه کردم آنها گفتند که دستور قضایی ست و ما فقط اطاعت می کنیم. به تهران آمدم و پیش دولت آبادی ، دادستان تهران رفتم ، برایش نامه نوشتم ، حتی دیوان عالی کشور رفتم و آنها گفتند که خود پسرت باید کتبی درخواست ملاقاتی کند. گفتم آخر زندانی که حق تلفن زدن و ملاقاتی ندارد من چطور می توانم به او بگویم که خودت نامه بنویس . گفتند به ما ربطی ندارد، فقط باید خودش بنویسد.»
روحی نژاد گفت : «خود پزشک قانونی تشخیص داده پسرم به سه ماه مراقبت و مداوا احتیاج دارد اما متاسفانه هیچکس کاری نمی کند.»
پدر دانشجوی زندانی درباره درخواستش از سازمان های حقوق بشری گفت : «من قبلا گفتم الان هم باز تکرارمی کنم . وقتی سازمان های بین المللی حقوق بشر به خارجی های بیماری که در ایران دستگیرشدند برای خروجشان از ایرا ن کمک می کند خب به بچه این مریض این خاک ، بچه مریض من که ام اس دارد از پا درش می آورد هم کمک کنند . یعنی هیچکدام از سازمان های حقوق بشری نمی توانند کاری بکنند یا نمی خواهند . من از دبیر کل سازمان ملل و بقیه مسئولان می خواهم که بیایند بچه من را ببیند ، دکتر برای معاینه اش بفرستند و اگر حرف های من اشتباه بود من معذرت خواهی می کنم.»
حامد روحی نژاد، دانشجوی ۲۳ ساله ،رشته فلسفه دانشگاه شهید بهشتی در تاریخ ۱۳ اردبیهشت ۸۸ به جرم به آشوب کشیدن فضای انتخاب دستگیرشد. ابتدا به اعدام محکوم شد و پس از آن در دادگاه تجدیدنظر حکمش به ۱۰ سال حبس در تبعید تغییر کرد.
۱۳۸۹ مهر ۲۳, جمعه
وزارت اطلاعات خانواده اسانلو را به مرگ تهدید کردند
بازجویان وزارت اطلاعات تماسهای تلفنی متعددی در طی روز با خانم زویا صمدی برقرار می نمایند و او را علنا تهدید به مرگ می کنند.این تهدیدات در هفته های اخیر به شکل جنون آمیزی علیه او ادامه دارد.بازجویان وزارت اطلاعات در مکالمات تلفنی خود با خانم صمدی به او گفته اند:« سری قبل را تجربه کردی. این بار دیگر مطمئن باش که زنده باقی نخواهی ماند.»
مامورین وزارت اطلاعات که همانند باندهای مافیایی و تبهکار عمل می کنند. مدتی قبل با یک عدد پژو و 2 موتور سوار به منزل خانم صمدی مراجعه کرده بودند. در آن زمان خانم صمدی و همسرش در منزل نبودند و وقتی که همسایه ها متوجه حضور مامورین وزارت اطلاعات می شوند سعی می کنند که تهدیدات خود را از طریق همسایه ها به گوش خانم صمدی و همسرش برسانند.این جنگ روانی و غیر انسانی بصورت روزانه علیه این خانواده ادامه دارد.
هدف از این اعمال پلید و ضد بشری بازجویان وزارت اطلاعات که رفتارهای باندهای مافیایی به خود گرفته اند این است که فشارهای روحی علیه خانواده اسالو و بخصوص علیه آقای منصور اسالو شدت بخشند.
خانم زویا صمدی پیش از این توسط بازجویان وزارت اطلاعات در خیابان ربوده شد و مورد شکنجه های وحشیانه آنها قرار گرفت که در اثر این شکنجه ها دچار صدمات جدی جسمی و روحی گردید و هنوز از آثار آن رنج می برد.خانم صمدی پس از ربوده شدن ناچار به ترک کار خود شد و برای ادامه درمان خویش در منزل باقی ماند.
لازم به یادآوری است که تصمیم گیری در مورد زندانیان سیاسی و خانواده های آنها توسط علی خامنه ای ولی فقیه گرفته می شود و اجرای آن تصمیمات به عهده دادستان تهران و بازجویان وزارت اطلاعات گذاشته شده است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران تهدیدات و جنگ روانی بازجویان وزارت اطلاعات که همانند باندهای تبهکار مافیایی علیه زندانیان سیاسی و خانواده های آنها عمل می کنند را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و گزارشگر ویژه زنان و سایر مراجع بین المللی خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه به شورای امنیت سازمان ملل متحد برای گرفتن تصمیمان لازم اجرا می باشد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
23 مهر 1389 برابر با 15 اکتبر 2010
گزارش فوق را به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
گزارشگران ویژه زنان و شکنجه سازمان ملل متحد
ویژگیهای چهارده گانه فاشیسم و جمهوري اسلامي
خصوصيات و كاراكتر جمهوري اسلامي به روشني با مختصات شمرده شده براي نظامهاي فاشيستي در اين مقاله پژوهشي، همخواني دارد. تنها تفاوت قابل توجه ميان جمهوري اسلامي و نظامهاي كلاسيك فاشيستي را ميتوان در مورد آنچه در مقاله از آن تحت عنوان “خاک پرستی و ملیت پرستی قدرتمند” ياد شده است، ديد. در واقع خميرمايه و بنيان اصلي جمهوري اسلامي بر “بنيادگرايي افراطي شيعي” استوار است. دستگاه تبليغات و سركوب رژيم به جاي “خاك و مليت” از عنصر “ولايتمداري و امامت قدسي” الهام ميگيرد. شيعه ي پابوس ولايت، نوع برتر نژاد بشر است. ساير انواع بشر موجودات مزاحم و پليدي بيش نيستند كه امام زمان با ظهورش از كشته آنها پشته خواهد ساخت. با توجه به همين تفاوت است كه ميتوان رژيم ولايت فقيه را با عنوان “فاشيسم مذهبي” توصيف نمود. طنز تلخ اين تفاوت نيز در اين است كه “فاشيسم كلاسيك” حداقل از زاويه ميهن پستي افراطي ميتواند اين طور وانمود كند كه عليرغم همه جناياتش، از منافع ملي و خاك وطن دفاع ميكند اما “فاشيسم مذهبي” غرق در توهمات و خلسه ايدئولوريك خود، براي منافع ملي و خاك وطن پشيزي ارزش قائل نيست و در راه پيشبرد مقاصد شوم خود، براحتي بر منافع و ثروتهاي ملي چوب حراج ميزند.
ویژگیهای چهارده گانه فاشیسم:
1. خاک پرستی و ملیت پرستی قدرتمند: رژیم های فاشیستی گرایش به این دارند که شعارها، نمادها، آهنگ ها، سرودها و دیگر مشخصه های کشور خود را عمده کنند و برای مردم تکرار کنند که بهترین مردم جهان هستند. در این حکومت ها نمادهای حکومتی در همه جای شهر دیده می شوند و پرچم ها و عکسهای حاکمان در جای جای ساختمان ها به چشم می خورد.
2. بی ارزش شمردن حقوق بشر: به علت ترس از مخالفان رژیم و حفظ امنیت نظام، رژیم های فاشیستی تبلیغ می کنند که به هنگام «مصلحت» می توان حقوق بشر را زیرپا گذاشت. حکومت های فاشیستی سعی می کنند به مردم بقبولانند که شکنجه، اعدام، ترور، زندان طولانی مدت، زندان انفرادی، مجزا کردن افراد از جامعه و موارد مشابه در مواردی لازم است.
3. دشمنان و مخالفان به عنوان یک کل نمایانده می شوند: در نظام های فاشیستی دائما تبلیغ می شود که نظام دشمنان قسم خورده ای دارد که کاری جز توطئه برای نظام ندارند و کلیه مخالفان و ناراضیان داخلی و خارجی نیز به این دشمن ارتباط داده می شوند.
4. نظامی گری: حتی وقتی که مشکلات داخلی بسیاری وجود دارد، هزینه های نظامی بسیار بالا است و نیروهای نظامی و شبه نظامی دائما تقویت شده و در رسانه ها تحسین و تقدیس می شوند. این نیروهای نظامی هر لحظه ممکن است برای سرکوب ناراضیان به خیابان آورده شوند.
5. مردسالاری: نظام های فاشیستی معمولا مبتنی بر عقاید مردسالارانه ای هستند که در رژیم نیز نمایانده می شوند. در اینگونه نظام ها نقش های سنتی زن و مرد تقویت می شوند و طلاق و سقط جنین و همجنس گرایی شدیدا سرکوب شده، دولت خود را مسوول حفظ نهاد سنتی خانواده می داند.
6. کنترل رسانه های جمعی: گاهی رسانه ها مستقیما توسط خود حکومت اداره می شوند و افراد مستقل اجازه ایجاد رسانه های جمعی مستقل را ندارند. در بقیه موارد نیز رسانه ها باید دقیقا طبق مقررات وضع شده از سوی حکومت فعالیت کنند، سانسور در این جوامع امری معمول است.
7. وسواس درباره امنیت ملی: ترس از به هم خوردن نظم عمومی، ابزار حکومت است برای کنترل توده های مردم.
8. رابطه عمیق دین و حکومت: دولت های حاکم در سرزمین های تحت سلطه فاشیسم از دین رسمی یا دین مورد پذیرش اکثریت به عنوان ابزار دستکاری عقاید عمومی استفاده می کنند. زبان دین، زبان مورد استفاده حاکمان برای سخنرانی است و با توسل به معانی دینی، خود آزادی های دینی نیز نقض می شوند.
9. حمایت از قدرت یکپارچه: بین قدرت های اقتصادی، صنعتی وتجاری از یک طرف و قدرت های سیاسی از طرف دیگر یکپارچگی مشاهده می شود. این قدرت ها دائما از یکدیگر پشتیبانی می کنند تا منافع هر دو طرف تامین شود.
10. سرکوب نیروی کار: انجمن های کارگری یا اتحادیه ها و سندیکاها دائما سرکوب شده، به تعطیلی کشانده می شوند. دلیل این امر خطرناک بودن آن ها برای حاکمان است.
11. تحقیر روشنفکری و هنر: حکومت های فاشیستی تمایل به تضاد با تحصیلات عالی و دانشگاه ها دارند. در این حکومت ها سانسور یا حتی بازداشت اساتید و دانشجویان امری غیرعادی نیست. آزادی بیان در هنر و ادبیات به شدت سرکوب می شود.
12. پلیس و جرایم. در حکومت فاشیستی، پلیس ها و نیروهای انتظامی قدرت های بی حدی را دارا هستند. از مردم انتظار می رود که نسبت به آزارهای پلیس چشم پوشی کنند و حتی در برابر پلیس از حقوق مدنی خود نیز بگذرند. معمولا این حکومت ها چندین نیروی پلیس مختلف با قدرت اعمال اراده در کل کشور را دارا هستند.
13. فساد خانوادگی سران نظام: رژیم های فاشیستی معمولا همیشه توسط خانواده ها یا دوستان خاصی اداره شده اند که به شکل مرتب از نفوذ یکدیگر برای حفاظت دوستان و دیگر افراد فامیل در برابر قانون استفاده کرده اند. در این حکومت ها حیف و میل و حتی دزدی اموال حکومت یا اموال با ارزش موزه ها یا منابع طبیعی غیرمعمول نیست.
14. انتخابات نمایشی: انتخابات در رژیم های فاشیستی ریاکارانه است. این انتخابات معمولا دستکاری می شود یا اصولا به شکلی اجرا می شود که خواسته های رهبران حکومت به کرسی بنشیند. در این شیوه انتخابات معمولا سیستم های قضایی و نظارتی خاصی برای کنترل انتخابات به شیوه ای که حاکمان می خواهند به کار گرفته می شوند.
شکایت خانواده زندانیان سیاسی از برخوردهای غیرقانونی
خانوادههای زندانیان سیاسی، در نامهای سرگشاده به رئیس قوه قضائیه، از «برخوردهای غیرقانونی» شکایت کرده و نوشتهاند: «به نام قانون، چماق تهدید، فشار، احضار و قرار بازداشت را بر سرمان میکوبند و ما را وادار به سکوت و خاموشی میکنند».
این خانوادهها در نامه خود به صادق آملی لاریجانی، خواستند تا به پیشنهاد تشکیل کمیته حقیقتیاب از سوی تعدادی از زندانیان سیاسی، برای بررسی حوادث پس از انتخابات و بازداشتهای غیر قانونی فعالان سیاسی و اجتماعی، رسیدگی کند.
چهارده زندانی سیاسی بند 350 اوین، پیش از این با انتشار بیانیهای، خواستار تشکیل کمیته حقیقتیاب ملی، متشکل از «افرادی معتبر» برای «کشف حقایق» درباره دهمین انتخابات ریاستجمهوری و حوادث پس از آن شده بودند.
پایگاه خبری کلمه که اخبار میرحسین موسوی از رهبران سیاسی مخالف دولت را پوشش میدهد، این بیانیه را منتشر کرده است که بدون ذکر نام، امضای «خانواده زندانی سیاسی» را پای خود دارد.
خانواده زندانیان سیاسی در نامه خود که روز چهارشنبه 21 مهرماه به صادق لاریجانی نوشتهاند، به تلاش غلامحسین محسنی اژهای، سخنگوی قوه قضائیه برای منزه جلوه دادن این نهاد، اشاره کردند و گفتند: «ما خانوادههای زندانیان سیاسی، اعم از زنان، جوانان، استادان، فرهنگیان، دانشجویان، روزنامهنگاران، مدیران و فعالان سیاسی، یک خانوادهایم؛ این خانواده حرمت دارد. بگویید حرمت نگاه دارند و بیش از این کارنامه عمل قوه قضائیه را لکهدار نکنند تا مجبور شوند عده دیگری را به جرم سیاه نمایی احضار، تهدید و بازداشت کنند».
خانوادههای زندانیان سیاسی در این نامه همچنین با اشاره به روند بازداشتهای پس از دهمین انتخابات ریاست جمهوری و «برخوردهای غیر قانونی با زندانیان سیاسی، خانوادهها و وکلای آنها»، خود را موظف به «روشنگری، دادخواهی و پیگیری قانونی همه بیعدالتی، تخلفات و تضییقات حقوقی و قضائی» نسبت به آنها دانستهاند.
آنها نوشتهاند «فارغ از دیدگاهها و سلایق سیاسی»، حقوق اولیه فردی، خانوادگی و اجتماعی خود را مطالبه میکنند و ادامه دادهاند: «چقدر متأسفیم از این که به جای این که چتر قانون با مهربانی بر سرمان گسترده باشد به نام قانون، چماق تهدید، فشار، احضار و قرار بازداشت را بر سرمان میکوبند و ما را وادار به سکوت و خاموشی میکنند».
خانوادههای زندانیان سیاسی در نامه خود با حمایت از وکیلهای دربند نوشتهاند: روا نیست که با احضار و بازجویی فعالان سیاسی و وکلایشان حق اعتراض از خانوادهها گرفته شود.
نویسندگان این نامه سرگشاده با اشاره به این که همه گفتهها و نوشتههایشان اقدامی «علیه امنیت ملی» قلمداد میشود، نوشتهاند که رسانههای دولتی و وابسته به دولت، هم چنان بر «طبل فتنه سیاه» خود میکوبند: «ما مظلومان قربانی کودتای نظامیان سوار بر مرکب قدرت، حتی اجازه اطلاع رسانی وضعیت خود و عزیزان دربند ستم را درهمین روزنههای اندک و محدود و فیلتر شده معترضین قانونی هم نداریم.»
خانوادههای زندانیان سیاسی با ارائه گزارشی کوتاه از هجوم ماموران امنیتی به منزل فعالان سیاسی و اجتماعی، بازداشتهای شبانه، شکنجه و آزار زندانیان سیاسی، گذاشتن خانوادهها و وکلای آنها در بیخبری و برگزاری دادگاههای غیر قانونی و صدور احکام فلهای، از صادق لاریجانی پرسیدهاند: به راستی اختلال در امنیت را چه کسانی به وجود آوردهاند؟
آنها در این نامه از رئیس قوه قضائیه خواستهاند تا به مقامات قضائی توصیه کند برای اجرای قانون، «ملاحظات سیاسی و جناحی» و توصیهها و «الزامات مقامات امنیتی و سپاهی» را بر احکام و اقدامات خود دخالت ندهند و در صورت اعمال فشار از سوی هر فرد و نهادی، مردم را در جریان بگذارند.
این افراد در پایان نامه خود نوشتهاند: «برای ما بالاتر از سیاهی رنگی است که آن هم سپید است، کاش دلهای همه ما به نور ایمان منور و پاک و سپید شود».
نقض حقوق بشر و زندانیان در ایران
خانوادههای زندانیان سیاسی، روز 31 شهریورماه همزمان با حضور محمود احمدینژاد، رئیسجمهوری ایران در نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک، از بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل، خواسته بودند تا نسبت به آنچه «نقض حقوق بشر در ایران» نامیدهاند، «فعالانهتر» برخورد کند.
چند روز پیش از انتشار این نامه دبیرکل سازمان ملل در دیدار با آقای احمدینژاد بر اهمیت «احترام به آزادیهای بنیادین و آزادی سیاسی» در ایران تاکید کرده و خواسته بود دولت ایران به «حقوق شهروندان» احترام بگذارد.
امضاکنندگان این نامه خطاب به بان کی مون نوشته بودند تا در دیدار با محمود احمدینژاد همان حساسیتی را از خود نسبت به وضعیت زندانیان سیاسی در ایران نشان بدهد که نسبت به زندانی شدن شهروندان آمریکایی در این کشور نشان داد.
امضاکنندگان این نامه همچون نامه اخیر، از «سرکوب تجمعات مسالمت آمیز، بازداشت، شکنجه و صدور احکام بیسابقه زندان، تبعید و محرومیت از حقوق اجتماعی برای روزنامهنگاران و فعالان سیاسی و مدنی ایران، برپایی دادگاههای فرمایشی، انحلال احزاب منتقد و سازمانهای غیر دولتی در طول دوران پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 تا کنون» به عنوان مصادیق نقض حقوق بشر در ایران یاد کرده بودند.
بر اساس گزارش کمیته حمایت از روزنامهنگاران، بعد از انتخابات ریاست جمهوری ایران در خرداد 1388 ، نزدیک به 100 روزنامهنگار بازداشت شدند که از این تعداد برخی آزاد و برخی هنوز در زندان هستند.
همچنین بیش از 20 روزنامه و نشریه نزدیک به طیف اصلاح طلب در ماههای پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران توقیف شدند و دادستان تهران ادامه فعالیت دو حزب اصلاحطلب «جبهه مشارکت» و «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» را ممنوع اعلام کرد.
۱۳۸۹ مهر ۲۲, پنجشنبه
حسین فـرزین، فعال سیاسی مشهد بازداشت شد
به گزارش جرس ، "تاکنون خانواده این فعال اصلاح طلب خبری از محل بازداشت و همچنین وضعیت جسمی وی نداشته و علت دستگیری وی نیز مشخص نشده است."
گفتنی است حسین فرزین از جانبازان شیمیایی جنگ هشت ساله ایران و عراق است و از بیماری قلبی، علاوه بر مشکلات تنفسی رنج می برد."
طی روزهای اخیر علاوه بر مهندس فرزین، علی شکوری راد، مهدی خزعلی و تعدادی از فعالان دانشجویی، تعدادی از خانواده های زندانیان سیاسی نیز بازداشت شده اند
درخواست همسر عبدالرضا قنبری از سازمانهای بین المللی: نگذارید يك معلم گمنام اعدام شود
بنا به اخبار رسیده به جرس، سکینه حبیبی با گلایه از این که چون همسرش عضو هیچ حزب و گروهی نیست، اکنون در این روزهای سخت تنها مانده است، میخواهد تا برای توقف حکم تایید شده اعدام، عملی صورت گیرد.
قنبری که بیش از ۱۴ سال سابقه تدریس دارد، ۲۴ دی ماه سال گذشته در محل تدریس خود بازداشت شد. او از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به اتهام محاربه از طریق ارتباط با گروههای معاند که از مصادیق این موضوع داشتن ایمیلهای مشکوک و ارتباط با یکی از رسانههای تلویزیونی خارج از کشور عنوان شده به اعدام محکوم شد. حکم اعدام او در دادگاه تجدید نظر شعبه ۳۶ به ریاست قاضی زرگر تایید و به دایره اجرای احکام ارسال شد.
متن کامل نامه همسر عبدالرضا قنبري معلم محكوم به اعدام به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحيم
مقامات فرهنگي و تمامي وجدانهاي بيدار در سراسر جهان
كانونهاي معلمان
سازمانهاي حقوق بشري
سالها پيش زماني كه در ايام دانشجويي با دو مناسبت جهاني پنجم و دهم اكتبر آشنا شدم، هرگز گمان نميبردم كه اين دو روز چه ارتباطي با هم ميتوانند داشته باشند و يا چه اتفاقي ميتواند زندگي مرا به نحو توامان به اين دو مناسبت گره بزند. پنجم اكتبر روز جهاني معلم و 10 اكتبر روز جهاني مبارزه با اعدام است.
البته در ايران ما روز معلم را با سالروز شهادت استاد مطهري شناخته و اعدام هم كه حكمي قانوني براي برخي جرايم محسوب ميشود.
هم اکنون سالها از آن روزها گذشته و جز مراسمهاي رسمي و تشريفاتي، ديگر خبري از انديشههاي استاد مطهري نيست. فردي كه مظهر آزادانديشي در حوزه دين و سياست بود. فردي كه به من و امثال من آموخت حجاب اجباري، ارزش زن مسلمان محسوب نشده و بسياري از زنان نسل مرا به گزينش اختياري پوشش و هويت اسلامي رهنمون ساخت.
امسال اين دو مناسبت جهاني در حالي فرا ميرسد كه عبدالرضا قنبري معلم گمنامي كه به جهت عدم عضويت در هيچ سازمان و حزب سياسي، سرنوشتش براي هيچ كس مهم نيست، در انتظار اجراي حكم اعدام به سر ميبرد و هيچ فرد و يا نهاد سياسي و فرهنگي پيگير وضعيت وي نبوده و هيچ اقدامي براي توقف اين حكم صورت نميپذيرد.
اخيراً آگاه شدم كه دكتر صدر حاج سيد جوادي در نامهاي خطاب به دبيركل سازمان ملل متحد، پاپ و رييس اتحاديه اروپا خواستار اقدامات اين شخصيتها به منظور توقف اجراي حكم عبدالرضا قنبري شده است كه گمان نميكنم اقدام خاصي از سوي اين مقامات صورت گرفته باشد.
اکنون منم زنی خسته و هم سرنوشت با عبد الرضا که ماه هاست از تایید حکم اعدامش می گذرد .منم زنی که هر روز را با هزاران وعده مقامات قضایی به صبح می رسانم و امروز در آستانه روز جهانی معلم و روز جهانی مبارزه با اعدام نا امید از همه مراجعات و مکاتبات مکرر با مقامات سیاسی ، قضایی و حتی مراجع عظام تقلید برای نجات معلمی نمونه و دلسوز که هر لحظه را با یاد شاگردانش می گذراند و پدری که دو فرزند تیزهوشش هر لحظه را در انتظار دست نوازشگرش سپری می کنند و مردی كه در اين بحبوحه و كشاكش دهر نيز به همسرش يادآور ميشود كه عاشق انسان است، حتي اگر اين انسان به او ظلم كرده باشد و قاضي و بازجويي باشند كه چنين سرنوشت هولناكي را براي او رقم زدهاند، ماهها سکوت خود را شکسته و از تمامی جهانیان و به ویژه سازمانهای فرهنگی و حقوق بشری استمداد می طلبم تا اگر وجدان بیداری در هستی نفس می کشد مانع اجرای حکم اعدام همسرم شود.
نميدانم درست است اگر از سازمانهاي فرهنگي و در راس آنان بنياد يونسكو درخواست كنم كه اگر سرنوشت همسران و پدران در دستور كار شما قرار ندارد، لطفا نگذاريد كه يك فعال فرهنگي و يك معلم گمنام تنها به جرم آن كه تنهاست و كسي را ندارد به سرنوشت جنايتكاران دچار شده و اعدام شود.
سكينه حبیبی
همسر دردمند و بيپناه عبدالرضا قنبري
هفته دوستی بر همگان شاد با د
بني آدم اعضاي يكديگرند
كه در آفرينش ز يك گوهرند
چو عضوي به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو كز محنت ديگران بي غمي
نشايد كه نامت نهند آدمي
گزارش لوموند فرانسه از لیست ۷۳ دانشجوی زندانی در ایران
روزنامه لوموند فرانسه در مطلبی که جمعه هفته گذشته منتشر کرده است، ضمن بررسی وضعیت ایران و جنبش سبز، به لیست ۷۳ دانشجوی زندانی منتشر شده توسط سایت دانشجونیوز اشاره کرده است.
در این مطلب با عنوان «جنبش سبز ایران در سردرگمی»، به وضعیت نسرین ستوده و اعتصاب غذای وی، پرونده های سکینه محمدی آشتیانی و المیرا فرح واضحان، و همچنین مسدود کردن داراییهای مقامات ایرانی اشاره شده است.
این مطلب روزنامه لوموند که توسط سایت دانشجونیوز به فارسی برگردان شده، در ذیل آمده است:
علیرغم اینکه اعتراضات خیابانی در ایران ماههاست که تمام شده است ولی فشارهای سیاسی همچنان ادامه دارد. مجازات های سنگین زندان برای افراد دستگیر شده در سال ٢٠٠٩، زمانیکه جنبش سبز در اعتراض به انتخابات و رییس جمهوری محمود احمدی نژادبه خیابان آمدند، تعیین شده است. هدف اصلی این فشارها به طور خاص دانشجویان و وکلا هستند در حالی که چهره های کمابیش معترض هم تحت مراقبت ها و فشارهای امنیتی مجبور به سکوت و خانه نشین شده اند.
نسرین ستوده، حقوقدان، که یکی از نزدیکان شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل است در اعتراض به بازداشتش در سلول انفرادی در زندان اوین تهران دست به اعتصاب غذا زده است. خود او موفق شد این خبر را روز چهارشنبه ٦ اکتبرقبل ازاینکه مکالمه تلفنی چند ثانیه ایش قطع شود به همسرش بگوید.
براساس گزارش آسوشیتدپرس از آغاز اعتراضات خیابانی در ژوئن ٢٠٠٩ تاکنون بیش از ٨٠ چهره سیاسی مخالف به مجازاتهایی از ٦ ماه تا ۱۵ سال زندان محکوم شده اند و ۱۰ نفر هم حکم اعدام دریافت کرده اند. بسیار مشکل میتوان تعداد زندانیان سیاسی را برآورد کرد ولی براساس اطلاعات جمع آوری شده توسط نهادهای دفاع از حقوق بشر در خارج از ایران این تعداد بین ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ نفر است.
یک سایت اینترنتی اپوزیسیون (www.daneshjoonews.com) اخیرا اسامی ۷۳ دانشجو را که هنوز در زندان به سر می برند، منتشر کرده است. به گفته امیر رشیدی یکی از رهبران جنبش دانشجویی که نامش توسط رادیو فردا (وابسته به Radio Free Europe) فاش شده است، رژیم اخیرا به منظور ورود به اجتماعات و خوابگاههای دانشجویی یک کمپین نظامی راه انداخته است.
مسدود کردن داراییهای مقامات ایرانی توسط ایالات متحده آمریکا
سکوت حاکم نشانگر آن است که جنبش سبز ایران در سردرگمی است و شدیدا از کمبود وسایل اطلاع رسانی رنج می برد. این نکته ای است که کریم سجادپور به آن اشاره می کند، او یکی از پژوهشگران بنیاد کارنگی در آمریکا است که از دولتهای غربی درخواست تحریم هایی علیه مسولین سرکوب در ایران را دارد.
سجادپور همچنین تاکید کرد که مانور رژیم هرچه که باشد خواسته ی مخالفینش تغییری نمی کند. وی همچنین از مصوبه ی ۲۹ سپتامبر دولت اوباما مبنی بر مسدود کردن اموال هشت تن از مقامات ایرانی من جمله سه وزیر استقبال کرد. کشور های اتحادیه اروپا علیرغم در خواست فرانسه نتوانسته اند در اتخاذ اقدام مشابهی به توافق برسند.
همانگونه که در مورد سکینه محمدی آشتیانی زن ایرانی که به حکم سنگسار محکوم شده بود نشان می دهد، اتحاد نظر مجامع بین المللی بسیار تعیین کننده است. هم اکنون موج اعتراضات مشابهی در دفاع از المیرا فرح واضحان ۴۸ ساله به راه افتاده است. وی یکی از معترضان بازداشت شده در دسامبر ٢٠٠٩ است که در ماه اوت به اعدام محکوم شده است.
۱۳۸۹ مهر ۲۱, چهارشنبه
دکتر مهدی خزعلی بازداشت شد
دکتر مهدی خزعلی فرزند آیت الله خزعلی صبح امروز چهارشنبه۲۱ مهر ماه از طرف پلیس امینت تهدید و سپس به زندان اوین برای بازجویی احضار شد و قرار بازداشت موقت ایشان صادر گردید
دکتر خزعلی از منتقدین دولت محمود احمدی نژاد و قوه قضاییه و حاکمیت میباشد و طی نوشته هایی در سایت شخصی خود به انتقاد از عملکرد دولت احمدی نژاد و سران کودتا می پرداخته است
در همین راستا هم جلسات پرسش و پاسخ برای علاقه مندان برگزار میکردند.اتهام ایشان در دادگاه توسط بازپرس از پیش تعیین شده وزارت اطلاعات،اقدام علیه امنیت ملی و تشویش اذهان عمومی ذکر شده است
این برای دومین بار هست که دکتر خزعلی بعد از انتخابات به اتهامات واهی بازداشت میشود
دانشگاه علم و صنعت به ۴ ترم محرومیت از تحصیل
به دنبال برگزاری چندین تجمع بزرگ دانشجویی بعد از انتخابات سال ۸۸ در دانشگاه علم و صنعت، کمیته انضباطی دانشگاه علم و صنعت «حمید بیدار» دانشجوی سال پنجم رشته مهندسی کامپیوتر و «نوید عطائی» دانشجوی سال پنجم رشته مهندسی عمران و مدیر مسئول نشریه توقیف شده «موج نو»، را با صدور شدیدترین حکم ممکن به ۲ ترم محرومیت از تحصیل با احتساب سنوات محکوم کرد و این حکم توسط شورای تجدید نظر کمیته مرکزی وزارت علوم نیز تأیید شد.
به گزارش دانشجو نیوز، مواردی از فعالیت های این ۲ دانشجو که منجر به صدور احکام مذکور شد عبارتند از:
*سازماندهی و شرکت در تجمع بزرگ دانشجویی ۱۶ آذر (روز دانشجو) و گرامیداشت یاد شهید کیانوش آسا
*سازماندهی و شرکت در تجمع بزرگ دانشجویی ۲۴ آذر برای آزادی کامران آسا برادر شهید کیانوش آسا که در مراسم ۱۶ آذر دانشگاه علم و صنعت قبل از ورود به دانشگاه توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بود
*سازماندهی و شرکت در تجمع بزرگ دانشجویی ۲۹ آذر برای گرامی داشت رحلت آیت الله العظمی منتظری
همچنین کمیته انضباطی با وارد نمودن اتهامات زیر این احکام سنگین را برای این دانشجویان صادر نمود:
توهین، فحاشی ، هتک حرمت – اخلال و ایجاد وقفه در برنامه ها و نظم دانشگاه – عدم رعایت مقررات دانشگاه – توهین به شعائر و مقدّسات اسلامی – عدم رعایت شئون دانشجویی
شایان ذکر است دانشجویان سبز دانشگاه علم و صنعت سال گذشته و پس از “کودتای انتخاباتی” ۲۲ خرداد، بیش از ۱۵ تجمع بزرگ دانشجویی برگزار کردند که طی آن ها ده ها تن از فعالین دانشگاه یک یا ۲ ترم از تحصیل محروم شدند و تعدادی نیز از دانشگاه اخراج شده یا به شهرهای دیگر تبعید شدند.
لازم به ذکر است که پس از برگزاری تجمع باشکوه دانشجویی در روز ۸ دی سال گذشته و در اعتراض به کشتار بی رحمانه ی مردم در روز عاشورای ۸۸، حراست دانشگاه با موافقت ریاست انتصابی درب های دانشگاه را به روی لباس شخصی ها و اوباش حکومتی گشودند؛ که در پی حمله وحشیانه آنها به وسیله ی باتوم به دهها تن از دانشجویان دانشگاه علم و صنعت، این دانشجویان پس از ضرب و شتم به بیمارستان منتقل شده و دهها نفر نیز بازداشت شدند. پس از سرکوب موقت دانشجویان، کمیته ی انضباطی دانشگاه علم و صنعت اقدام به احضار ده ها تن از فعالین دانشگاه کرد که از میان آن ها سنگین ترین حکم دانشگاه (۲ ترم محرومیت از تحصیل با احتساب سنوات) برای آقایان نوید عطایی و حمید بیدار صادر شد.
گفتنی است در جریان این پرونده ها جبل عاملی ریاست انتصابی دانشگاه علم و صنعت شخصاً پیگیر پرونده های مذکور بوده و مصرّ به تأیید و تشدید این احکام بوده است.
۱۳۸۹ مهر ۲۰, سهشنبه
یورش گارد زندان و ضرب و جرح زندانیان
یکی از زندانیان که وحشیانه مورد ضرب و شتم قرار گرفت فرهنگ پور منصوری بود. او در اثر ضربات باتون از ناحیه دست و پا زخمی گردید و سایر اعضای بدنش کبود شد.ناصر زعیم فرمانده گارد، زندانی فرهنگ پور منصوری را تهدید به قتل نمود. یورش به زندانیان و ضرب و جرح آنها تا ساعت 12:00 ادامه داشت. زندانیان دیگری هم مورد ضرب وشتم مامورین گارد زندان قرار گرفتند که نام های آنها به قرار زیر می باشد،محسن جهان لو،سیاوش بندلو،هادی بندلو و تعداد دیگری از زندانیان می باشند. گارد زندان همچنین وسایل شخصی زندانیان را تخریب نمودند و مقداری از آنها را با خود بردند. در این یورش وحشیانه نزدیگ به 30 نفر از افراد گارد شرکت داشتند نام فردی که فرماندهی گارد را به عهده داشت ناصر زعیم بود.این یورش وحشیانه تحت نظر کرمانی و فرجی رئیس و معاون اطلاعات زندان صورت گرفت.
وصیت نامه کورش بزرگ
پس از مرگ بدنم را موميای نكنيد
و در طلا و زيور آلات و يا امثال آن نپوشانيد. زودتر آنرا در آغوش خاك پاك ايران قرار دهيد تا ذره ذره های بدنم خاك ايران را تشكيل دهد.
چه افتخاری برای انسان بالاتراز اينكه بدنش در خاكی مثل ايران دفن شود. از همه پارسيان و هم پيمانان بخواهيد تا بر آرامگاه من حاضر گردند و مرا از اينكه ديگر از هيچگونه بدی رنج نخواهم برد شادباش گويند. به واپسين پند من گوش فرا داريد.
اگر میخواهيد دشمنان خود را تنبيه كنيد، به دوستان خود نيكی كنيد.
فرزندان من، دوستان من، من اكنون به پايان زندگی نزديك گشته ام، من آن را با نشانه های آشكار دريافته ام. وقتی درگذشتم مرا خوشبخت بپنداريد و كام من اين است كه اين احساس در کردار و رفتار شما نمايانگر باشد، زيرا من به هنگام كودكی ، جوانی و پيری بختيار بوده ام، هميشه نيروی من افزون گشته است آن چنان كه هم امروز نيز احساس نمیكنم كه از هنگام جوانی ناتوانترم. من دوستان را به خاطر نيكويیهای خود خوشبخت و دشمنانم را فرمانبردار خويش ديدهام. زادگاه من بخش كوچكی از آسيا بود. من آنرا اكنون سربلند و بلندپايه باز میگذارم. اما از آنجا كه از شكست در هراس بودم، خود را از خودپسندی و غرور بر حذر داشتم. حتی در پيروزی های بزرگ خود، پا از اعتدال بيرون ننهادم. در اين هنگام كه به سرای ديگر میگذرم، شما و ميهنم را خوشبخت میبينم. و از اين رو میخواهم كه آيندگان مرا مردی خوشبخت بدانند. مرگ چيزی است شبيه به خواب. در مرگ است كه روح انسان به ابديت می پيوندد و چون از قيد و علايق آزاد می گردد به آتيه تسلط پيدا می كند و هميشه ناظر اعمال ما خواهد بود. پس اگر چنين بود كه من انديشيدم، به آنچه كه گفتم عمل كنيد و بدانيد كه من هميشه ناظر شما خواهم بود، اما اگر اين چنين نبود، آنگاه ازخدای بزرگ بترسيد كه در بقای او هيچ ترديدی نيست و پيوسته شاهد و ناظر اعمال ماست.
بايد آشكارا جانشين خود را اعلام كنم تا پس از من پريشانی و نابسامانی روی ندهد. من شما هر دو فرزندانم را يكسان دوست میدارم ولی فرزند بزرگترم كه آزموده تر است كشور را سامان خواهد داد. فرزندانم! من شما را از كودكی چنان بار آوردهام كه پيران را آزرم داريد و كوشش كنيد تا جوانتران از شما آزرم بدارند. تو كمبوجيه، مپندار كه عصای زرين پادشاهی، تخت و تاجت را نگاه خواهد داشت. دوستان يک رنگ برای پادشاه عصای مطمئنتری هستند. همواره حامی كيش يزدان پرستی باش، اما هيچ قومی را مجبور نكن كه از كيش تو پيروی نمايد و پيوسته و هميشه به خاطر داشته باش كه هر كسی بايد آزاد باشد تا از هر كيشی كه ميل دارد پيروی كند. هر كس بايد برای خويشتن دوستان يك دل فراهم آورد و اين دوستان را جز به نيكوكاری به دست نتوان آورد. از كژی و ناروايی بترسيد اگر اعمال شما پاك و منطبق بر عدالت بود قدرت شما رونق خواهد يافت، ولی اگر ظلم و ستم روا داريد و در اجرای عدالت تسامح ورزيد، ديری نمی انجامد كه ارزش شما در نظر ديگران از بين خواهد رفت و خوار و ذليل و زبون خواهيد شد من عمر خود را در ياری به مردم سپری كردم. نيكی به ديگران در من خوشدلی و آسايش فراهم می ساخت و از همه شادی های عالم برايم لذت بخش تر بود. به نام خدا و نياکان درگذشتهی ما، ای فرزندان اگر می خواهيد مرا شاد كنيد نسبت به يكديگر آزرم بداريد. پيكر بیجان مرا هنگامی كه ديگر در اين گيتی نيستم در ميان سيم و زر مگذاريد و هر چه زودتر آن را به خاك باز دهيد. چه بهتر از اين كه انسان به خاك كه اينهمه چيزهای نغز و زيبا میپرورد آميخته گردد من همواره مردم را دوست داشته ام و اكنون نيز شادمان خواهم بود كه با خاكی كه به مردمان نعمت میبخشد آميخته گردم. هم اكنون درمی يابم که جان از پيكرم میگسلد. اگر از ميان شما كسی میخواهد دست مرا بگيرد يا به چشمانم بنگرد، تا هنوز جان دارم نزديك شود و هنگامی كه روی خود را پوشاندم، از شما خواستارم كه پيكرم را كسی نبيند، حتی شما فرزندانم پس از مرگ بدنم را موميای نكنيد و در طلا و زيور آلات و يا امثال آن نپوشانيد. زودتر آنرا در آغوش خاك پاك ايران قرار دهيد تا ذره ذره های بدنم خاك ايران را تشكيل دهد.
۱۳۸۹ مهر ۱۹, دوشنبه
متن فرمان خميني و دستور قتل عام زندانيان سياسي
بسم الله الرحمن الرحيم
>از آنجا که منافقين خائن به هيچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه مىگويند از روى حيله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پيدا کردهاند، و با توجه به محارببودن آنها و جنگهاى کلاسيک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاريهاى حزب بعث عراق و نيز جاسوسى آنان براى صدام عليه ملت مسلمان ما، و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانى و ضربات ناجوانمردانه آنان از ابتداى تشکيل نظام جمهورى اسلامى تاکنون، کسانى که در زندانهاى سراسر کشور بر سرموضع نفاق خود پافشارى کرده و مىکنند محارب و محکوم به اعدام مىباشند و تشخيص موضوع نيز در تهران با راى اکثريت آقايان حجهالاسلام نيرى دامت افاضاته (قاضى شرع) و جناب آقاى اشراقى ) دادستان تهران) و نمايندهاى از وزارت اطلاعات مىباشد، اگر چه احتياط در اجماع است، و همين طور در زندانهاى مراکز استان کشور راى اکثريت آقايان قاضى شرع، دادستان انقلاب و يا داديار و نماينده وزارت اطلاعات لازمالاتباع مىباشد، رحم بر محاربين سادهانديشى است، قاطعيت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول ترديدناپذير نظام اسلامى است، اميدوارم با خشم و کينه انقلابى خود نسبت به دشمنان اسلام رضايت خداوند متعال را جلب نمائيد، آقايانى که تشخيص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شک و ترديد نکنند و سعى کنند [اشداء على الکفار] باشند. ترديد در مسائل قضائى اسلام انقلابى ناديده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا مىباشد. والسلام.
روحالله الموسوى الخمينى "
در پشت نامه بالا احمد پسر خميني نوشته است:
" پدر بزرگوار حضرت امام مدظلهالعالى
پس از عرض سلام، آيت الله موسوىاردبيلى در مورد حکم اخير حضرتعالى درباره منافقين ابهاماتى داشتهاند که تلفنى در سه سوال مطرح کردند:
1- آيا اين حکم مربوط به آنهاست که در زندانها بوده اند و محاکمه شده اند و محکوم به اعدام گشته اند ولى تغيير موضع ندادهاند و هنوز هم حکم در مورد آنها اجرا نشده است، يا آنهايى که حتى محاکمه هم نشدهاند محکوم به اعدامند؟
2- آيا منافقين که محکوم به زندان محدود شده اند و مقدارى از زندانشان را هم کشيده اند ولى بر سرموضع نفاق مىباشند محکوم به اعدام مىباشند؟
3- در مورد رسيدگى به وضع منافقين آيا پروندههاى منافقينى که در شهرستانهائى که خود استقلال قضائى دارند و تابع مرکز استان نيستند بايد به مرکز استان ارسال گردد يا خود مىتوانند مستقلا عمل کنند؟
فرزند شما، احمد"
زير اين نامه خميني نوشته است:
" بسمه تعالى
در تمام موارد فوق هر کس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است، سريعا دشمنان اسلام را نابود کنيد، در مورد رسيدگى به وضع پروندهها در هر صورت که حکم سريعتر انجام گردد همان مورد نظر است.
روحالله الموسوى"
آيت الله منتظري که از اين مکاتبات با خبر ميشود براي موسوي اردبيلي ، که درآن زمان رئيس شعبه عالي قضايي بود پيغام ميدهد که:
" مگر قاضي هاي شما اينها را به ? يا ?? سال زندان محکوم نکرده اند، مگر شما مسول نبوده ايد، آن وقت تلفني به احمد آقا ميگوييد که اينها را مثلا در کاشان اعدام کنند يا در اصفهان.. شما خودت ميرفتي با آنها صحبت ميکردي که کسي که مثلا مدتي در زندان است و به ? سال زندان محکوم شده و روحش هم از فعاليتهاي منافقين خبر دار نبوده چطور ما او را اعدام کنيم".
آيت الله منتظرى در آن زمان در نامه معروف خود به خمينى مي نويسد
" آيا ميدانيد که جناياتى در زندانهاى جمهورى اسلامى بنام اسلام در حال وقوعند که شبيه آن در رژيم منحوس شاه هرگز ديده نشد؟ آيا ميدانيد که تعداد زيادى از زندانيها تحت شکنجه توسط بازجويانشان کشته شده اند؟ آيا ميدانيد که در زندان (شهر) مشهد, حدود ?? دختر بخاطر آنچه بر آنها رفته بود … مجبور به درآوردن تخمدان يا رحم شدند؟ آيا مي دانيد که در برخى زندانهاى جمهورى اسلامى دختران جوان به زور مورد تجاوز قرار ميگيرند..."
شکنجه ها و رفتارهاي وحشيانه اي که بر زندانيان به ويژه بر دختران باکره در آن مقطع اعمال شده است بنا بر گفته بازمانده گان آن دوره غير قابل انکار است.
متن نامه حاکم شرع دادگاه انقلاب اسلامي خوزستان حجه الاسلام احمدي به خميني در مورد چگونگي اجراي حکم درباره منافقين، مورخه ??/?/????
" بسمه تعالي
حضرت آيت الله العظمي امام خميني دامت برکاته
با عرض سلام، در رابطه با حکم اخير حضرتعالي راجع به منافقين گرچه اينجانب کوچکتر از آنم که در اين باره صحبتي بکنم ولي از جهت کسب رهنمود و من باب وظيفه شرعي و مسئوليت خطيري که در تشخيص موضوع به عهده ميباشد معروض ميدارد که بر سر نفاق بودن يا پافشاري بر موضع منافقين، تفسيرها و تحليلهاي گوناگوني ميشود و نظرها و سليقه ها بين افراط و تفريط قرار دارد که به تفصيل خدمت حاج احمد آقا عرض کردم و از تکرار آن خودداري ميشود. من باب مثال در دزفول تعدادي از زندانيان به نامهاي طاهر رنجبر – مصطفي بهزادي – احمد آسخ و محمدرضا آشوع با اينکه منافقين را محکوم ميکردند و حاضر به هر نوع مصاحبه و افشاگري در راديو و تلويزيون و ويدئو و يا اعلام موضع در جمع زندانيان بودند، نماينده اطلاعات از آنها سئوال کرد شما که جمهوري اسلامي را بر حق و منافقين را بر باطل ميدانيد حاضريد همين الان به نفع جمهوري اسلامي در جبهه و جنگ و گلوگاهها و غيره شرکت کنيد، بعضي اظهار ترديد و بعضي نفي کردند، نماينده اطلاعات گفت اينها سر موضع هستند چون حاضر نيستند که در راه نظام حق بجنگند. به ايشان گفتم پس اکثريت مردم ايران که حاضر نيستند به جبهه بروند منافقند؟ جواب داد حساب اينها با مردم عادي فرق ميکند و در هر صورت با راي اکثريت نامبردگان محکوم شدند فقط فرد اخير در مسير اجراي حکم فرار کرد. لذا خواهشمند است در صورت مصلحت ملاک و معياري براي اين امر مشخص فرماييد تا مسئولين اجرا دچار اشتباه و افراط و تفريط نشوند.
حاکم شرع دادگاه انقلاب اسلامي خوزستان – محمد حسين احمدي
رونوشت : حضرت آيت الله العظمي آقاي منتظري مدظله"
آيت الله منتظري نامه ايي ديگر به خميني مينويسد و در آن گفته هاي حاکم شرع يکي از استانهاي کشور را نقل مي کند:
" سه روز قبل قاضي شرع يکي از استانهاي کشور که مرد مورد اعتمادي ميباشد با ناراحتي از نحوه اجراي فرمان حضرت عالي به قم امده بود. ميگفت مسئول اطلاعات يا دادستان ( ترديد از من است) از يکي از زندانيان براي تشخيص اين که سر موضع است يا نه پرسيد، تو حاضري سازمان منافقين را محکوم کني؟ ، گفت آري، پرسيد حاضري مصاحبه کني؟ ، گفت آري، پرسيد حاضري براي جنگ عراق به جبهه بروي؟ ، گفت آري، پرسيد حاضري روي مين بروي؟ ، گفت مگر همه مردان حاضرند روي مين بروند، وانگهي از من تازه مسلمان نبايد اين همه انتظار داشت. گفت معلوم ميشود تو هنوز سر موضعي، و با او معامله سر موضع انجام داد، و اين قاضي شرع ميگفت من هر چه اسرار کردم تصميمات به اتفاق آرا باشد و اکثريت پذيرفته نشد، و نقش اساسي را همه جا مسئول اطلاعات دارد و ديگران عملا تحت تاثير ميباشند...".
آيت الله منتظري با نيري – قاضي شرع اوين ، اشراقي - دادستان و پور محمدي نماينده وزارت اطلاعات صحبت ميکند و به آنها ميگويد:
" گفتن الان محرم است حداقل در محرم از اعدامها دست نگه داريد. آقاي نيري گفت ما تا الان ??? نفر را در تهران اعدام کرده ايم ، ??? نفر را هم به عنوان سر موضع از بقيه جدا کرده ايم کلک اينها را هم بکنيم بعد هر چه بفرمائيد".
احمد منتظري پسر آيت الله منتظري در آذر ماه سال ?? در پي انتشار بيانيه سازمان ديده بان حقوق بشر در مورد نقش مصطفي پورمحمدي در اعدامهاي سال ?? در گفتگو با بخش فارسي راديو بي بي سي درستي اينمکاتبات را تائيد کرد.
نقش وزير کشور و وزير اطلاعات در نقض گسترده حقوق بشر (بيانيه سازمان ديده بان حقوق بشر):
http://hrw.org/persian/docs/2005/12/15/iran12247.htm
آيت الله منتظري در کتاب خاطرات خود تعداد اعدامهاي گروهي را بين ???? تا ???? نفر دانسته، اما مخالفان جمهوري اسلامي رقمي بسيار بيش از اين بيان مي کنند.
تا کنون ???? نفر از اسامي قربانيان جمع آوري شده اند که در ليست زير در سايت عصر نو آمده است:
http://asre-nou.net/1383/khordad/29/ko/m-asami-gatlha.html
خانم مينا انتظاري که در ارديبهشت ماه سال ???? از زندان بيرون آمد، ميگويد:
" زمينه اعدامهاي گسترده از مدتها قبل چيده شده بود. او مي گويد لاجوردي بارها به بند ما آمد و گفت ما اگر حس کنيم که ? ساعت ديگر نظام ما در حال فروپاشي است، ? ساعت قبل از آن همه شما را از بين ميبريم. ما نميگذاريم که زنداني سياسي بماند و برود بيرون قهرمان بشود... .
... در پاييز سال ?? همه ما را جمع کردند و از ما سوالاتي کردند. از قبيل جرم شما چيست؟ ، نظر شما در مورد سازمانتان چيست؟، نظرتان نسبت به نظام چيست؟، اگر آزادتان کنيم جبهه ميرويد؟، روي مين ميرويد؟ و تمام زندانيان را دسته بندي کردند. همانجا فهميديم که رژيم يک برنامه اي دارد. چون در اواخر ?? و اوايل ?? همه ما را منتقل کردند به زندان اوين...".
دکتر رضا غفاري از زندانيان جان به در برده دهه ?? و نويسنده کتاب ( خاطرات يک زنداني از زندانهاي جمهوري اسلامي) در اين مورد مي گويد:
"... قتل عام مسئله اي نبود که رژيم بدون حساب و کتاب وارد اين کار شود. قبل از اين مرحله، قطعنامه سازمان ملل در قطع جنگ توسط خميني بايد قبول مي شد ، رژيم با تماميت خود يک برنامه کامل براي اعدام زندانيان در دستور کار خود گذاشته بود و از ? ماه قبل اين برنامه را به اجرا گذاشته بود و از يک زندان به زندانهاي ديگر ميرفتند و ميگفتند خميني کميته عفو تشکيل داده و اين کميته از ما سوالهايي ميکردند و به بند خود ما در گوهر دشت آمدند، من در بند ? سلول ? بودم و ?-? ماه قبل از اين اعدامها سوالهاي مختلفي از ما ميکردند و ميگفتند کميته عفو خميني ميخواهد تصميم بگيرد که ديگر زنداني سياسي در زندانها نباشد…. او مي گويد کساني که در اين اعدامها شرکت داشتند در قرنطينه کامل بودند و تا ? ماه از محدوده قتل گاهها خارج نشده بودند...".
"... مامور اعدام به حاج نيري گفت ?? دقيقه کافي نيست، وقتي بعد از ?? دقيقه آنها را پايين مي آوريم بعضي هنوز جان دارند، لطفا وقت بيشتري براي اين کار بگذاريد، نيري ميگويد، وقت اضافي نداريم، همان ?? دقيقه کافي است و مامور اعدام ميپرسد چرا تيربارانشان نميکنيد اين که خيلي سريعتر است ؛ نيري ميگويد، اين جا امکاناتمان زياد نيست، وقتي نعش کشها در خيابانها به حرکت در ميايند، خون آنها راه مي افتد ، مي خواهيد همه عالم بفهمند ما اينجا چه مي کنيم".
آقاي اصلاني از زندانيان جان بدر برده مي گويد:
" بسياري از دوستان ما تا زماني که طناب دار به گردنشان افتاد حتي نمي دانستند چه اتفاقي دارد ميافتد. گفتني است بعضي از زندانيان کشته شده در قتل عام تابستان ?? زندان آنها تمام شده بود و طبق قوانين خود رژيم بايد آزاد ميشدند و تعدادي نيز به خاطر نسبت فاميلي به قتل مي رسيدند… اسامي بعضي از زندانيان که بخاطر نسبت فاميلي به قتل رسيدند:
... اشرف احمدي – شهرام عطاري – منيره رجوي – محمود تحصيلي – خواهر محمود تحصيلي – حسين تحصيلي – مريم محمدي – رضا محمدي – بهمن عبادي – عباسعلي منش رودسري...".
"... رياست هيئت مرگ را حجه الااسلام نيري بر عهده داشت. آقاي اشراقي به عنوان دادستان انقلاب و آقاي پورمحمدي به عنوان نماينده وزارت اطلاعات بود. کليدي ترين سوال آقاي نيري نزد نيروهايي که اتهام چپ داشتند اين بود که مسلماني يا مارکسيست!. [” در جمهوري اسلامي کمونيستها هم در بيان عقايد خود آزاد خواهند بود ” / مصاحبه خميني با سازمان عفو بين الملل، نوفل لوشاتو، ?? نوامبر ???? ] سرنوشت همه کساني که پاسخ آنها مارکسيست بود از قبل تعيين شده بود، آقاي نيري با دست مي فرمودند ببرينش سمت چپ – چپ در واقع مرگ با دارهاي از پيش آماده شده بود که در آمفي تئاتر يا حسينيه گوهر دشت تعيين کرده بودند و بسياري از زندانيان دوگانه برخورد ميکردند و وقتي ميپرسيدند مسلماني يا مارکسيست، از نيري ميپرسيدند حاج آقا براي چي اين سوال را مطرح ميکنيد ؛ به يک تعدادي گفته بودند ميخواهيم بندتان را جدا کنيم ، ميخواهيم بند مسلمانها را از غير مسلمانها جدا کنيم و با اين دروغ تعداد زيادي از زندانيان را به طرف آن حسينيه ها و چوبهاي دار بردند… گفتني است از چند هفته قبل از اعدامها ملاقاتها قطع شده بود و بي خبري از عزيزان و بروز شايعات خانوادهاي زندانيان را نگران کرده بود".
بانو صابري مي گويد:
" در زندان شايعاتي شده بود يک سري ميگفتند در زندان درگيري شده و زندانيان با پاسدارها درگير شده اند و زدوخورد بين آنها شده و تعدادي زنداني کشته شده و عده اي ديگر ميگفتند که به داخل سلول زندانيان گاز فرستاده اند و آنها را خفه کرده اند و پس از چند ماه شايعات بسيار، خانوادها بسيار نگران شده بودند و ميگفتند اگر بچه هاي ما را کشتيد، حداقل جواب بدهيد و ما خيلي راحت با اين مسئله برخورد نکرديم و طوماري جمع کرديم و مقابل بازرسي کل کشور بس نشستيم و خواهان اين شديم که يکي از مسئولان با ما ديدار کند و صحبتي در مورد زندانيان ما بکنند ، اما متاسفانه هيچ گونه خبري به ما ندادند...".
بانو صابري در مورد مطلع شدن از مرگ شوهران و فرزندان شان مي گويد:
“مادران و خانواده هاي زندانيان روزي به خاطر فرزندان خود به خاوران ميروند که متوجه بوي بد تعفن و عفونت و صحنه هايي از قبيل بيرون ماندن پتوهايي از زير خاک و بيرون ماندن دستهايي از زير خاک ميشوند که خاک را کنار ميزنند و جسدهاي زيادي را که با لباس دفن شده اند را ميبينند".
آنچنان که مي دانيم قتل عام تابستان ?? پس از قتل عام سال ?? دومين قتل عام زندانيان سياسي توسط حکومت اسلامي محسوب مي شود ، قتل عام سال ?? را در لينک زير بخوانيد:
http://www.kare-online.org/didgah/didgah-1/saf37-a.htm
مطابق آنچه که گفته شد و مطابق نظر آيت الله منتظري بسياري از زندانيان سياسي ، دستگير شدگان ساليان قبل از اعدام بوده اند و حتي بسياري بايستي آزاد مي شدند و اتهام محاربه به آنان صحيح نبوده است و مطابق گفته آقاي اصلاني تعدادي بخاطر نسبت فاميلي به قتل رسيده اند ، در ضمن ، ضمن محکوم کردن کشتار زندانيان سياسي در سال ?? خواستار به رسميت شناخته شدن اين فاجعه از طرف مجامع حقوق بشري به عنوان اقدام بر ضد بشريت مي باشم.کتاب خاطرات آقاي منتظري
اعلاميهي دوم جمعي از خانوادههاي جانباختگان دههي شصت
ياد جانباختگان کشتارهاي سي سالهي حاکميتاسلامي را در خاوران گرامي بداريم
سي ويک سال از مصادرهي انقلاب ميگذرد. نظام اسلامي حاکم در تمامي اين سي و يک سال بدون وقفه به سرکوب، زندان، شکنجه و اعدام مخالفين مشغول بوده و هست. دستگاه سرکوب ِ ضد انقلابي ِ حاکميت بدون تاثيرپذيري از اختلافات «خانوادگي» جناحهاي حاکم که گاه بسيار هم پرسروصدا شده، در مسير ضد انقلابي و ضد مردمي راه خود را رفته و ابزاري فراجناحي در جهت حفظ نظام و سرکوب مخالفين بوده است. اما در روند اين سي و يک سال دو نوبت در کشتار و شکنجهي مخالفين روي اسلاف خود را سفيد کرد. يکي در دههي ?? که با بهانهي جنگ توانست در يورشي ده ساله، و نقطه اوج آن سال ??، مخالفين را قتل عام و قلع و قمع کند و يکي در دو ماه اخير: زماني که مردم به خاطر عميق شدن شکاف جناحها، پس از سي سال توانستند فريادهاي فروخوردهي خود را به خيابانها و پشتبامها ببرند و خواستار بازپسگيري انقلابشان شوند.
سي سال پس از حاکميت اسلامي به رغم تعميق شکافهاي جناحي، دستگاه سرکوب باز هم همان کاري را با مخالفين ميکند که سيسال پيش با آنها کرد: سرکوب، زندان، شکنجه، تجاوز جنسي، اعدام، مضحکههاي اعترافگيري و پرونده سازي… اما اين بار به واسطهي اينکه هدف حاکميت بيشتر ارعاب مخالفين بود، در وحشيگري و شکنجههاي قرون وسطايي گوي سبقت از تمامي اسلاف فاشيستش ربود.
اگر خبر کشتارهاي دههي شصت و به ويژه کشتار جمعي زندانيان در سال ?? کمتر به گوش جهانيان رسيد و بسياري از سازمانهاي «مدافع حقوق بشر» و دولتهاي «مدافع دموکراسي» خفقان گرفته بودند، اين بار به واسطه ي فريادهاي رساي مردم، خبررساني مردمي، فشار افکار عمومي و نيروهاي مترقي در اقصا نقاط جهان، هيچ قدرتي قادر نيست فرياد مردم را ناديده بگيرد، حتي عناصري از خود ِ حاکميت اسلامي. اما جدا از اينکه چه کساني از اين فريادها حمايت ميکنند، ماهيت اين فريادها با فريادهاي بريده شدهي دههي شصت تفاوتي ندارد:همهي آنان خواستار آزادي و عدالتند. اما به رغم تمامي اين فريادها و فشار ِ افکار عمومي، ماشين سرکوب نظام اسلامي همان کاري را با مردم معترض ميکند که دههي شصت با مخالفين کرد. بنابراين نظام اسلامي و ماشين سرکوبش در مقابل تمامي ما ايستاده است، ما همه از يک خانوادهايم. دردها و آرزوهايمان مشترک است و همه فريادي مشترک برآوردهايم.
ما خانوادههاي کشتهشدگان دههي شصت در طي اين سالها تحت سختترين شرايط بودهايم و ميدانيم اگر اين روال ادامه يابد آنچه که به ما رفته است به خانوادههاي کشتارهاي اخير نيز خواهد رفت.
عزيزانمان را ربودند، شکنجه دادند و اعدام کردند. نه از زمان محاکمهي آنها اطلاع داشتيم و نه کساني که آنها را محاکمه کردند ديديم و نه جرم آنها را فهميديم. بعد از اعدامشان نه وصيتنامهيي از آنها دريافت کرديم و نه جنازه اشان را، و نه محل دفنشان را ميدانستيم. پس از مدتها جستجو گفتند که عزيزانمان را در گورهاي فردي و يا دستهجمعي در خاوران و يا قبرستانهاي مشابه در شهرستانها، دفن کردهاند. امروز مخالفين توي تظاهرات با باتوم وگلوله کشته ميشوند و يا در زندانهاي رسمي و غيررسمي با وحشيانهترين شکنجهها و تجاوز جنسي روبرو هستند و اگر شانس بياوريم شايد بتوانيم جنازههاي آنان را تحويل بگيريم.
درطي اين مدت
ما خانوادهها را نيز همانند عزيزانمان مورد اذيت و آزار قرار دادند. ما را از ادامه تحصيل محروم کردند. از کار اخراجمان کردند و راه هرگونه ترقي و پيشرفت را برما بستند. خانوادههايمان پاشيده شد و در اين ميان کساني سکته کردند و يا ديوانه شدند. عدهزيادي مجبور به مهاجرت از مملکت خود شده و در غربت دچار افسردگي، فقر و بيماري شدند. به بازماندگان کشتارهاي اخير نيز اجازه نميدهند بر مرگ عزيزانشان گريه کنند و يا در بارهاشان حرف بزنند. آنان را تهديد ميکنند و راه گورستان را بر آنها ميبندند. همان کاري را با آنها ميکنند که با بازماندگان کشتارهاي دههي شصت کردند.
حتي راه گورهايي که خود به ما آدرس داده بودند را بستند. زماني درب خاوران را بستند. زماني ديگر بدون بهانه قبرها را زيرو رو کردند و به جاي گورها نهال کاشتند. اجازه ندادند حتي در خانههايمان مراسم بگيريم. ما و فرزندانمان را تهديد ودستگير کردند. به مراسمي که در خانههاي شخصي خود برگزار کرده بوديم حمله کردند و خانوادهها را تحت فشار گذاشتند که حتي در خانهها هم مراسم برگزار نکنند. و مگر امروز با مردم معترض غير از اين ميکنند؟
بنابراين ما عدهاي از خانوادههاي جانباختگان دههي شصت از مردم آزاده و آزادي طلب ايران دعوت ميکنيم براي همدلي و همدردي با بازماندگان کشتارهاي دههي شصت و بازماندگان کشتارهاي وقايع اخير روز ششم شهريورساعت ? صبح در سالگرد بيست ويکمين سال کشتار ِ جمعي زندانيان، در خاوران گردهم آيند. گردهمآيي ما براي طرح خواستهاي زير است:
1- پي گرد و محاکمهي مسببين کشتارهاي دههي شصت، به ويژه اعدامهاي دستهجمعي سال ?? و سرکوب، کشتار، شکنجه و تجاوزات حوادث اخير
2- اعلام اسامي دفن شدگان دههي شصت در گورستان خاوران و اعلام اسامي کشتهشدگان و زندانيان وقايع اخير
3- آزادي بدون قيد و شرط تمامي زندانيان سياسي و عقيدتي
4- الغاي اعدام براي هر جرمي و شکنجه تحت هرعنواني
5- دريافت کيفرخواست محکومين سياسي و اعدام شدگان در طي اين سي سال و افشاي علت اعدام آنان
6- دريافت وصيتنامهاعدام شدگان
7- به رسميت شناختن محل دفن اعدام شدگان سيسال حاکميت اسلامي در تهران و شهرستانها و تحويل بدون قيد و شرط کشته شدگان حوادث اخير به خانوادهها و اجازهي برگزاري مراسم در منازل و يا سر خاک اين کشته شدگان
8- اجازهي گذاشتن سنگ برقبر کشته شدگان
9- پيگرد ومحاکمهي عامرين و عاملين کساني که اقدام به تخريب خاوران و گورستانهاي مشابه در ساير نقاط ايران کرده و به آزار خانوادهها درطي اين سالها پرداختهاند،
10- بازگرداندن حقوق شهروندي خانوادهها و متوقف کردن هرگونه محدوديت و محروميت اجتماعي، سياسي، فرهنگي واقتصادي در مورد آنان و
11- پذيرش و حفظ گورستان خاوران و گورستانها و يا قبرهاي مشابه در ساير نقاط کشور به عنوان سندي تاريخي از جانب نهادهاي محلي و بينالمللي
حسين خضري در انتظار اجراي حکم اعدام بسر مي برد
حسين خضري، متولد سال 1361، زنداني محبوس در زندان مرکزي اروميه، به اتهام محاربه به اعدام محکوم شده است و اين حکم حتي مورد تاييد مسئولان نيز قرار گرفته است. اين زنداني سياسي در حالي در سکوت خبري کامل در شرايط سخت زندان اروميه به سر مي برد که هر لحظه امکان اجراي حکم وي وجود دارد.
گزارشگر هرانا به مناسبت دهم اکتبر درباره ي وضعيت اين زنداني سياسي اعدامي و شرح آنچه که بر وي در طي اين مدت رفته است با يکي از اقوام وي به گفتگو نشسته که متن اين گفتگو را در زير مي خوانيد:
بر اساس اخبار منتشر شده حکم اعدام آقاي خضري تاييد شده است، آيا اين تاييد مربوط به حکم دادگاه تجديد نظر است يا ديوان عالي کشور؟
حکم اعدام حسين بعد از اينکه دوران بازداشتش که به مدت هفت ماه در سلول انفرادي به طول انجاميد و سپس تحويل زندان مرکزي اروميه داده شد در سال 87 صادر شد. او در يک جلسه ي هفت الي هشت دقيقه اي که اولين و آخرين جلسه ي رسيدگي به اتهاماتش با حضور نماينده دادستاني و نماينده اطلاعات بود در شعبه يک دادگاه انقلاب مورد محاکمه قرار گرفت.
در آن جلسه وکيل حسين نيز حضور داشت؟
بله، اما با اينکه حضور داشت ولي نه وي و نه حتي به خودش اجازه ي دفاع داده نشد. حتي چند روز قبل تر از آن هم از طرف افراد ناشناس وکيلش تهديد شد تحت اين عنوان که به چه جراعتي از يک ضد انقلاب دفاع مي کند.
حکم اعدام چه زماني ابلاغ شد؟
پس از چند روز از طريق وکيل که همان طور که گفتم فقط در ظاهر وکيل بود حکم اعدامي که برايش صادر شد را به شخص خودش ابلاغ کردند و با اينکه طبق قانون اساسي و قانون مجازات اسلامي و قوانين آئين دادرسي دادگاه هاي عمومي و انقلاب مي بايست احکام بالاي 10 سال در محاکم ديوان عالي کشور رسيدگي شود ولي در زير دادنامه اش قيد شده بود که راي صادره بعد از 10 روز در دادگاه تجديد نظر استان شعبه دهم قابل رسيدگي است و اين مسئله حتي مخالف قوانيني است که خودشان وضع کردند. وکيل نيز يکي دوباري به حکم صادره اعتراض کردند و خواستار آن بودند که طبق قانون اين پرونده حداقل در محاکم ديوان عالي کشور مورد رسيدگي قرار گيرد ولي آن ها مخالفت کردند و گفتند که در پرونده هاي امنيتي به ما اين اختيار را دادند که در استان رسيدگي کنيم.
اعتراض ديگري به اين روند رسيدگي نداشتيد؟
ما از طريق وکيل اين طور متوجه شديم که گويا به دادگاه هاي استان و وزارت اطلاعات استان اختيارات تام دادند که هر طور دلشان خواست در مورد اين پرونده ها تصميم بگيرند اما با اين حال بعد از چند روز ما يک بيانيه اعتراضي نوشتيم به همراه برگه گواهي شکايت که خودش آن را نوشت به دليل اينکه حسين از مامورين بازجو به شدت کتک خورده بود هيج يک از اتهامات وارده را قبول نداشت.
اتهامات مطرح شده چه بود؟
اتهاماتي که در کيفرخواست مطرح شده بود وي را يک محارب يعني فردي که عمليات مسلحانه بر عليه نظام کرده و فردي که تبليغ عليه نظام کرده مي دانست. هم چنين يکسري اتهامات ديگر که حسين حتي روحش هم از آن خبر نداشت. ماموران نيز در طول هفت ماه نگهداري اش در بازداشتگاه به طور دست و پا بسته و چشم بسته انگشتش را بر روي ورقه هايي زده بودند که گويا وي اين اتهامات را قبول مي کند.
اما حسين در دادگاه بدوي اين اتهامات را قبول نکرد و در لايحه تجديد نظري که به استان ارائه شده بود اين اتهامات را رد کرد و گفت که بنده اين اتهامات را قبول ندارم و در ثاني از دادگاه تجديد نظر استان هم تقاضا کرد که وقتي بدهند تا بتواند از ماموران بازجو شکايت کند.
علت اين شکايت چه بود؟
هم به علت انواع شکنجه ها شيوه هايي که انجام شده بود چون خودشان همه جا مي گويند که ما شکنجه نداريم، ما هيچ گونه رفتار غير انساني نداريم اما حسين را به مدت هفت ماه در سلول هاي انفرادي نگه داشتند که شش ماه از آن را در سپاه بود و يک ماه هم در بازداتشگاه وزارت اطلاعات و در طول اين مدت با انواع شديد ترين شکنجه ها مورد بازجويي قرار گرفت تا برگه هايي را چشم بسته امضا کند مبني براينکه همه اتهامات را قبول کرده و هيچ گونه بدرفتاري هم در اين مورد صورت نگرفته. اصلا حسين مي گويد هيچ وقت ظاهر بازجوهاي خودش را نديده چون چشمهايش بسته بود.
به اين دلايل ما از دادگاه تجديد نظر تقاضا کرديم که تا زماني که نتيجه اين شکايت از مامورين بازجو کننده مشخص نشده حکمشان را صادر نکنند اما اين شکايت با اينکه مربوط به سازمان نيروهاي مسلح مي شد و بايد در آنجا رسيدگي شود، آن ها به دليل هماهنگي هايي که با وزارت اطلاعات داشتند، پس از مدت ها اين دست و آن دست کردند در نهايت نيز به شکايتش رسيدگي نکردند و دادگاه تجديد نظر استان هم که منتظر نتيجه آن شکايت نماند و راي خودش را در تائيد دادگاه بدوي صادر کرد و گفته شد که اين راي قطعي هست.
عد از تائيد حکم از سوي دادگاه تجديد نظر استان تنها راهي که از نظر حقوقي وجود داشت اين بود که يک اعتراضي بکنيم به عنوان عدم صلاحيت رسيدگي دادگاه تجديد نظر استان و درخواست اعاده دادرسي با توجه به مسائلي که در پرونده وجود داشت.
اين خواهشي که ما داشتيم چيزي بود که هر وکيلي اگه واقعا چشم مي انداخت متوجه مي شد ولي چون مرحله رسيدگي به پرونده مصادف با بعد از انتخابات بود و به دليل شلوغي خيلي از پرونده ها در آنجا انباشته مي شد، اصلا به اين پرونده توجهي نکردند و يک روز درخواست اعاده دادرسي قطع شد و فقط گفتند راي تجديد نظر استان بجا و کامل هست و راه حقوقي و قانوني اي براي حسين باقي نگذاشتند که بتواند درد و مشکلاتي که دارد و بلاهايي که به سرش آوردند و اعمال غير انساني و غير اخلاقي که در موردش به کار گرفتند به گوش مسئولين بالاي کشور برساند.
با اين تفاسير اکنون پرونده ي آقاي خضري در چه مرحله اي قرار دارد؟
بعد از اين قضايا و بسته شدن تمامي راه هاي اعترضي، پرونده از انجا به اجراي احکام اروميه منتقل شد و در حال حاضر نيز هيچ راهي وجود ندارد و حسين منتظر اجراي حکم هست...
اگر ممکن هست در مورد چگونگي بازداشت حسين توضيح دهيد.
حسين در مرداد 87 توسط سپاه پاسداران نبي اکرم در ترمينال کرمانشاه بازداشت شد. از همان ابتدا او را به يک بازداشتگاه که در قلب يک پادگان نظامي قرار داشت منتقل کردند و بدون اينکه علت بازداشت را حتي به خودش بگويند به طور فجيع مورد شکنجه بدني قرار گرفت به طوري که چندين بار بي هوش شد.
حسين بعدها مي گفت که در آن روزها هيچ اميدي براي خارج شدن از آن زندان نداشت چون هيچ کس از سرنوشتش خبر نداشت، نه خانواده و نه دوستانش. 49 روز در آن بازداشتگاه نگهش داشتند در طول اين مدت بارها از پله ها دست و پا بسته و چشم بسته به زير زميني که موتور خانه هم در آنجا قرار داشت منتقل مي کردند و دست و پا بسته از سقف آويزانش مي کردند.
با يک دستمال دهان و بيني اش را مي بستند و هر وقت مي خواست حرف بزند بايد دست و پايش را تکان مي داد. بارها به اين صورت مورد شکنجه قرار گرفت. به وسيله ي شوک الکتريکي، باتوم و ... بر اثر اين شکنجه ها 30% از بينايي اش را از دست داد، کليه هايش در اثر ضربات مشت و لگد دچار خونريزي شد و بر اثر وضعيت نابسامان بازداشتگاه دچار عوفنت ريه شد به طوري که هنوز هم از اين بيماري رنج مي برد و مسئولان هيچ اقدامي هم براي بهبود وضعيتش انجام نمي دهند.
بعد از اين شکنجه ها هم از بازداشتگاه سپاه کرمانشاه در تاريخ 28 شهريور به بازداشتگاه المهدي که در قلب سپاه اروميه هست منتقل کردند.
بازداشتگاه المهدي چطور جايي است؟
بازداشتگاه المهدي يک بازداشتگاه علني نيست و اصلا وجود خارجي ندارد و زير نظر سازمان زندان ها نيست و نزديک 4 ماه در همان بازداشتگاه و انفرادي کوچک نگهش داشتند آنجا هم بازجويي هايش دست کمي از بازداشتگاه کرمانشاه نداشته. از تاريخ 10 مرداد تا تاريخ 16 دي ماه 87 در سپاه اروميه نگهش داشتند و در همين تاريخ و بعد از اتمام بازجويي ها مثل يک گوشت و استخوان تحويل وزارت اطلاعاتش دادند. تازه آنجا هم متوجه شد که اتهامات جديدي بهش مي زنند. از قبيل اينکه عضو سازمان هاي مخالف نظام همچون پ ک ک و پژاک است و مجبورش کردند که زير اين اتهامات را امضا کند.
بعد از اين بازداشتگاه به وزارت اطلاعات تحويلش دادند و يک ماه هم در سلول هاي انفرادي و در اداره اطلاعات اروميه در بازداشت بود و از آنجا نيز به زندان اروميه منتقل شد و تازه بعد از هفت ماه توانست با خانواده اش تماس بگيرد و آن ها را از نگراني در آورد.
يعني در اين زمان محدوديت ها کمي برايش کمتر شد؟
در اين حد که از طريق خانواده توانست يک وکيل بگيرد و آن هم چند روز بعد از تشکيل رسيدگي دادگاه به پرونده به وکيل اجازه دادند برود و پرونده را ببيند و با امکانات کمي که زندان داشت کم کم معالجه شد و بعد از برگزاري دادگاه که کاملا تشريفاتي بود به اعدام محکوم شد.
خانواده ي حسين هم در طي اين مدت تحت فشار بودند؟
ببينيد در ارتباط با نحوه بازجويي ها و شکنجه هايي که قبل تر گفتم به سازمان قضايي نيروهاي مسلح شکايت شد چون کسي که از او بازجويي کرده بود، حسين چهره واقعي اش را نديده بود و اسمي ازش نداشت، ارگان سپاه و اطلاعات سر اين شکايت هم خانواده اش را تهديد کردند و وکيلش را هم تهديد کردند که بايد شکايت را پس بگيرد و گفتند که شکايت خدا را پيش خدا نبرد چون نتيجه اي نمي گيرد و سر اين موضوع بود که در تاريخ 13 بهمن 88 حتي حسين را در نيمه هاي شب از زندان به اداره اطلاعات منتقل کردند و طوري وانمود کردند که مي خواهند حکمش را اجرا کنند و همان جا هم بهش گفته بودند که بايد اتهامات را جلوي دوربين دوباره قبول کني و شکايتت را پس بگيري و اگر همه اين کارها را انجام بدهد حکمش را نقض مي کنند و بر اساس رعفت اسلامي با او برخورد مي کنند که البته حسين اين حرف ها رو قبول نکرده است.
هم چنين در طي اين مدت پدر حسين دچار سکته مغزي شده چرا که فکر مي کرد پسرش را بردند و اعدام کردند به همين دليل به اداره ي اطلاعات رفته بود و گفته بود اگر بچه ام را اعدام کرديد جنازه اش را بدهيد اگر نکرديد بگذاريد ملاقات بکنم و بعد از آن جريان بود که سکته کرد و در بيمارستان امام خميني فوت کرد.
در خبرها شنيديم که آقاي خضري را مدتي به مکاني نامعلوم منتقل کرده بودند، در اين باره کمي توضيح دهيد.
قضيه پرونده شکايت از سپاه هم بعد از اينکه شکايت پس گرفته نشد قرار منع تعقيب براي بازجويان پرونده صادر شد. بعد از آن حسين را در يک اقدام تنبيهي بدون اينکه حکم تبعيدي در پرونده باشد، به زندان قزوين منتقل کردند و بعد از 50 روز دوباره به زندان اروميه منتقل کردند و همه ي اين برخورد ها به خاطر شکستن اراده اش بود.
چه درخواستي را از نهادهاي حقوق بشري و مردم داريد؟
من نمي دانم نهادهاي حقوق بشري دنيا مي توانند براي حسين کاري بکنند. من فقط مي خواهم الان اين حرف را بزنم که زندانيان سياسي فقط در تهران نيستند زندانيان سياسي بسياري در کردستان و در بازداشتگاه هاي نا مشخص هستند.
همان حساسيتي که در مورد زندانيان در تهران وجود دارد و نگاه ويژه اي که به زندانيان بعد از انتخابات شکل گرفته است براي زندانيان سياسي در شهرستان ها هم وجود داشته باشند
سازمان هاي حقوق بشري از زنداني هاي سياسي کرد خيلي کم ياد مي کنند و الان درخواستي که من دارم اين هست که همان حساسيتي که در مورد زندانيان در تهران وجود دارد و نگاه ويژه اي که به زندانيان بعد از انتخابات شکل گرفته است براي زندانيان سياسي در شهرستان ها هم وجود داشته باشند.
اينجا تنها بحث حسين نيست. خيلي هاي ديگر هم هستند که وضعيتشان بد هست، همانطور که گفتم پرونده حسين در سايه شلوغي هاي انتخابات بدين شکل ماست مالي شد و از مردم ايران مي خواهيم که فرزندان کرد خودشون را فراموش نکنند.
ين نهادها بايستي فشار بياروند به قوه قضائيه تا لااقل يک دادگاه علني برگزارشود و اين قبيل زندانيان بتوانند از خودشان دفاع کنند و حداقل و در يک دادگاه عادلانه محاکمه شوند .
با تشکر از زماني که در اختيار ما قرار داديد- خبرگزاري هرانا
فتگو با يکي از بستگان حسين خضري به مناسبت دهم اکتبر
بازداشت فرزندان و وکیل سکینه محمدی آشتیانی و دو خبرنگار آلمانی
فرزندان سکینه محمدی آشتیانی، بانوی زندانی محکوم به اعدام در تبریز، در حالیکه قرار بود دو خبرنگار خارجی با آنها و وکیل مادرشان مصاحبه ای صورت دهد، بازداشت و به محل نامعلومی منتقل شدند.
به گزارش سایت های خبری، ساعت ٧ عصر روز یکشنبه ١٠ اکتبر به وقت ایران هنگامی که دو خبرنگار آلمانی برای مصاحبه با سجاد پسر سکینه و هوتن کیان وکیل سکینه به دفتر هوتن رفته بودند٬ عوامل وزارت اطلاعات به دفتر کار این وکیل هجوم آورده و هر چهار نفر را دستگیر کرده و با خود بردند. دستگیر شدگان عبارتند از: سجاد قادرزاده پسر سکینه محمدی آشتیانی٬ هوتن کیان وکیل سکینه٬ و دو خبرنگار آلمانی. دستگیر شدگان از آن هنگام تا کنون در محل نامعلومی نگهداری می شوند و کسی از سرنوشت آنها اطلاعی ندارد."
این گزارش می افزاید زمان یورش ماموران امنیتی به محل کار وکیل سکینه محمدی ریختند، خبرنگار آلمانی در حال صحبت با مسئول کمیته بین المللی علیه اعدام و سنگسار از طریق تلفن بود که ناگهان اعلام کرد دیگر نمی تواند ادامه بدهد و تلفن را قطع کرد و از آن هنگام تا کنون خبری از این چهار نفردر دست نیست.
سجاد و سعیده قادر زاده، فرزندان سکینه محمدی، بانوی ایرانی محکوم به سنگسار، در مصاحبه ای اخصاصی با آژانس خبری ایتالیایی«آکی» برای نجات جان مادرش از دولت ایتالیا درخواست کمک کرده و از آن کشور درخواست پناهندگی کرده بودند.
آنها خاطرنشان ساختند "ما زیر فشار بسیار زیادی قرار داریم و هر لحظه بیم آن را داریم که ماموران امنیتی ما را دستگیر کنند. به این دلیل، با توجه به اهمیت ویژه ای که ملت و دولت ایتالیا به موضوع مادرمان داده اند، از آنها می خواهیم که به درخواست پناهندگی ما رسیدگی کنند، تا اگر از احتمال دستگیریمان در تبریز خبر دار شدیم، جایی را برای پناه آوردن داشته باشیم."
سجاد، پسر سکینه محمدی، افزود: "هیچ کس از مقامات حکومتی به پرسش های ما درباره شرایط مادرمان پاسخ نمی دهد. ما اینجا، به همراه وکیلمان آقای جاوید هوتن کیان، تنها هستیم و امید ما تنها جامعه بین المللی است."
فرزندان سکینه محمدی همچنین برای نجات جان مادرشان از پاپ درخواست کمک کرده و از دولت واتیکان خواستند که فشارهای خود بر جمهوری اسلامی برای نجات مادرشان را زیاد کنند.
و در همین راستا جاوید هوتن کیان، وکیل سکینه محمدی، در شهر تبریز در مصاحبه ای اخصاصی با آژانس خبری ایتالیایی«آکی» برای جان موکلش ابراز نگرانی کرد و گفت: "بزودی برای رسیدگی به پرونده بانو سکینه به دیوان عالی کشور خواهم رفت." وب همچنین از شرایط فرزندان موکلش، سجاد و سعیده، ابراز نگرانی کرد و گفت: "بر طبق خبر هایی که از دادستانی تبریز به گوشم رسیده ازطرحی برای پرونده سازی سیاسی بر ضد فرزندان خانم سکینه آگاه شده ام. بر اساس منابع اینجانب، دادستانی دارد تلاش میکند که دو زندانی سیاسی را وادار به اعتراف دروغین بکند. بر اساس این اعترافهای ساختگی، فرزندان سکینه به پخش اعلامیه های سیاسی بر ضد دولت مرکزی محکوم خواهند شد."